صاحبدلان

فرهنگی . اجتماعی . ادبی

م . توحیدی
م . توحیدی

به وبلاگ من خوش آمدید http://mata.lxb.ir
mata.1952@yahoo.com


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان صاحبدلان و آدرس mata.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پیوند ها

صاحبدلان

زندگی سلام

گلشن چت

مطالب اخير

داریوش شاه

اصول کلی مکتب فکر دکتر شریعتی

عاشق زندگی

روز و روزگارتان خوش باد

دوست یا برادر

دشمننی روسیه با ایران

ما نابیناییم!

برگی از تقویم تاریخ

فقه آسان

قدیما

افراد منفی

سخن گفتن با خدا

آداب شریعت

نام خانوادگی

نگفتمت مرو آنجا

همه ما شریک جرم هستیم

بهترین ها

اگر برای ....

سلام صبح بخیر

ایام گل و یاسمن و عید صیام

سلام عید فطر

شب آمرزش و غفران

خوش بینی و فعالیت های اجتماعی

روزتون بخیر

قبله ی آمال

عجب و تکبر

گناه و گناهکار

یک نامه دوستانه برای بانوی من

انسانهای نیکوکار

هر چیز و هر کار در زمان خودش باید انجام شود

آتش به اختیار

دوست خوب من سلام

آنانکه نمی اندیشند.

مذهب چیست؟

ماه کنعانی من

فاصله تولد تا مرگ

حجاب

عزت نفس داشته باش

شیخ و شیطان

متفاوت باش

نويسندگان

م . توحیدی

پیوند های روزانه

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com

امكانات جانبي

RSS 2.0


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





Alternative content


زندگی را تو بساز

زندگی را تو بساز نه بدان ساز که سازند و پذیری بی حرف.
زندگی یعنی جنگ، تو بجنگ زندگی یعنی عشق، تو بدان عشق بورز
زندگی یعنی رنگ، تو چنان پر رنگ باش، تابلو زندگیت را تو بکش
زندگی یعنی حس، تو پر از احساسی معدن عشق بشو، تو خودت الماسی
زندگی آواز است، به چکاوک بنگر! روزگارت خوش باد.

دو شنبه 29 اسفند 1401برچسب:,

|

حول حالنا الی احسن احوال

یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ‌

یَا مُـدَبِّـرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ

یَا مُحَـوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ‌

حَـوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ

دو شنبه 29 اسفند 1401برچسب:,

|

منم عاشق عشقت

دو شنبه 29 اسفند 1401برچسب:,

|

تو آدم نشوی

«من نگفتم که تو حاکم نشوی

 گفتم آدم نشوی جان پسر»

ای فرزند! بدانکه میان آدمیت و حاکمیت فرسنگ ها فاصله است. هر حامی لایق آدمیت نیست،

اما هر آدمی شایسته حاکمیت است یعنی: (زمامدار خودسر و بی فضیلت و تبهکار از جرگه انسانیت خارج و آدم با فضیلت، انسان واقعی و ارزشمند شایسته منصب حاکمیت می باشد.

«دود اگر بالا نشیند کثرِ شان شعله نیست

جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است»

شنبه 27 اسفند 1401برچسب:,

|

زندگی جنگ است

زندگي جنگ است جانا بهر جنگ آماده شو

  نيست هنگام تأمل بي درنگ آماده شو

   در ره ناموس و ملك و ملت و خويش و تبار

  با نشاط شير و با عزم پلنگ آماده شو

   بهر كام دوستان و بهر طبع دشمنان

  در مقام خويش، چون شهد و شرنگ آماده شو

   همچو شير سخت دندان يا عقاب تيز چنگ

  تا مراد خويش را آري به چنگ، آماده شو

   تا رود صيت خوشت هر سو، چو سرو آزاده باش

  تا رسد آوازه ات هر جا، چو چنگ آماده باش

   علم يكتا گوهر است و كاهلي كام نهنگ

  تا بَري اين گوهر از كام نهنگ آماده باش

   حاصل فرهنگ جز مهر و محبت هيچ نيست

  تا ازين فرهنگ يابي فَرّ و هنگ آماده باش

شنبه 27 اسفند 1401برچسب:,

|

سلام و درود بر شما دوستان

با سلام و درود به شما دوستان فرهیخته

سال 1402 را شادباش می گویم

امیدوارم هر نوع درد و مرض و مشکلات مادی و معنوی از خانه و خانواده تان دور باشد.

آمین آمین آمین

جمعه 26 اسفند 1401برچسب:,

|

نوروز مبارک

نوروزتان پیروز هر روزتان نو روز

جمعه 26 اسفند 1401برچسب:,

|

الهی دلی ده که جای تو باشد

چهار شنبه 23 اسفند 1401برچسب:,

|

دیوان اشعار منصوری - عشق سرمدی

   

سه شنبه 23 اسفند 1401برچسب:,

|

مهربانان

سه شنبه 23 اسفند 1401برچسب:,

|

تو بمان

سه شنبه 23 اسفند 1401برچسب:,

|

دیوان طوطی همدانی

   

 

سه شنبه 23 اسفند 1401برچسب:,

|

قطار زندگی

زندگي مانند سفر كردن با قطار است، به همراه ايستگاه ها، تغيير مسيرها و حوادث!

ما با تولدمان به اين قطار سوار مي شويم و والدينمان كساني هستند كه بليت اين سفر را برايمان گرفته اند.

ما فكر مي كنيم كه آنها هميشه همراه ما در اين قطار سفر خواهند كرد.

اما در يك ايستگاه آنها از اين قطار پياده مي شوند و ما را در اين سفر تنها مي گذارند.

با گذشت زمان مسافران ديگري وارد قطار مي شوند كساني با اهميت مانند: دوستان، فرزندان و حتي عشق زندگي مان.

بسياري از آنها در طول مسير اين سفر، ما را ترك خواهند كرد و جاي خاليشان در زندگي ما بجا مي ماند.

بسياري هم آنچنان بي سر و صدا مي روند كه ما حتي متوجه ترك كردن صندلي و پياده شدنشان نمي شويم.

سوار بر اين قطار پر از تجربه ي شادي، غم، روياپردازي، انتظارات، سلام ها، خداحافظي ها و آرزوهاي خوب است.

يك سفر خوب همراه است با كمك كردن، عشق ورزيدن، داشتن رابطه خوب با بقيه همسفران و اينكه مطمئن بشيم تمام تلاشمان را بكنيم تا سفري راحت داشته باشند.

راز اين سفر بسيار زيبا اين است كه:

ما نمي دانيم در كدامين ايستگاه قرار است پياده شويم.

پس بايد به بهترين شكل زندگي كنيم سازگار باشيم، فراموش كنيم، ببخشيم و بهترين چيزي كه داريم را ارائه دهيم.

تمامي اينها مهم خواهد بود چراكه هنگامي كه زمان آن برسد كه ما مجبور به ترك صندلي خود بشويم، مي بايست براي آنها كه سفرشان با قطار زندگي ادامه دارد خاطرات زيبايي از خود بجا بگذاريم.

از شما متشكرم كه يكي از lمسافران مهم قطار همراه من بوديد،

من نمي دانم كه چه وقت به ايستگاه خواهيم رسيد، براي همين نمي خواهم فرصت گفتن "متشكرم" را از دست بدهم.

جمعه 19 اسفند 1401برچسب:,

|

اشعار پراکنده

آتش به دلم یار بر افروخته بود

وز درد فراقش جگرم سوخته بود

عاجز ز علاجِ من طبیبی گفتا

بیماریت از عشق پدر سوخته بود

***

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

بعد از ناهار یک چایی بعد از چایی یک سیگار

***

ای سیر تو را نان جوین خوش ننماید

معشوق منست آنکه به نزدیک تو زشت است

***

این خر، خر عُزیر نبی را پسر عم است

ای خر برادر خر عیسی بن مریم است

***

معیار دوستان دَغل روز حاجت است

قرضی برای تجربه از دوستان طلب

***

نمی توان غم دل را به خنده بیرون بُرد

ز خنده رویی گل، تلخی از گلاب نرفت

***

گوهرنمای جوهر ذاتی خویش باش

خاکش بسر که زنده بنام پدر بود

***

به روی بچه مسگر نشسته گَرد ذغال

صدای مس بفلک می رود که ماه گرفت

***

هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر

که سارق بی خبر نبود ز راه و زسم منزلها

***

خدایا مرا سینه ای باز ده

به پندار من شوق پرواز ده

مدد کن که کار من آسان شود

نیوشای شعرم فراوان شود

مدد کن که طبعم شکوفا شود

گِره از زبانِ دلم واشود

چنان کن نگویم بجز راستی

همان را سُرایم که می خواستی

بگویم کلامی مگر حرفِ دل

نریزم بجز مِهر در ظرف دل

مدد کن مبادا پذیرم اثر

ز ارباب زور و و ز اصحاب زَر

مبادا دچار تباهی شوم

به راهی که حق نیست راهی شوم

***

بجای ظالم شقی نشسته عالم تقی

که مومنان متقی کنند افتخارها

***

آن کس که مرا همسر و هم بالین است

گوید که گرفتم سخنت شیرین است

این ها شود از برای من قند و شکر

گفتم چه بگویم که شعورت این است

***

لطف حق با تو مدارها کند

چونکه از حد بگذرد رسوا کند

***

گفتار دراز مختصر باید کرد

وز یار بدآموز حذر باید کرد

***

بر در خانه ی قدح نوشی

رفتم و کردم التماس شراب

شیشه ای لطف کرد، اما بود

چون حروف شراب نیمی آب

دو نصیحت کنمت بشنو و صد گنج ببر

از رَهِ عیش درآ و به رَهِ عیب مپوی

***

گر تو با چشم ارادت نگری جانب دیو

دیو اندر نظر اِفرشته وَش و حور لَقاست

وگر از دیدۀ انکار به یوسف نگری

یوسف اندر نظرت زشت رُخ و نازیباست

***

ندانم کجا خوانده ام در کتاب

که ابلیس را دید شخصی بخواب

بقامت صنوبر بطلعت چو ماه

برازندۀ بزم و ایوان و گاه

نظر کرد و گفت ای نظیر قمر

ندارند خلق از جمالت خبر

تو را سهمگین روی پنداشتند

به گرمابه در زشت بنگاشتند

بخندید و گفت آن نه شکل منست

ولیکن قلم در کف دشمن است

***

نوبت ز کیان به ماکیان افتادست

بازی شگرفی بمیان افتادست

شاید که سپهر سفله رخشد ز نشاط

شمشیر زدن به دَف زنان افتادست

***

روزی که آفرید تو را صورت آفرین

بر آفرینش تو بخود گفت آفرین

صورت نیافرید چنین صورت آفرین

بر صورت آفرین چنین صورت آفرین

 ***

جمعه 19 اسفند 1401برچسب:,

|

نگاهی گذرا به تاریخ ایران

شیخ خزئل باحمایت انگلیس علنا خوزستان را داشت جدامی کرد ونفت به بریتانیا می فروخت

ﻣﯿﺮﺯﺍﮐﻮﭼﮏ ﺧﺎﻥ کنترل گیلان را در دست گرفت وﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺭﺋﯿﺲ ‌جمهور ﻧﺎﻣﯿﺪ

ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻞ ﺁﻗﺎ ﺳﻤﯿﺘﻘﻮ  در کردستان خود را پادشاه خواند وتلاش برای تجزیه کردستان می کرد

امیرﻣﻮﯾﺪ ﺳﻮﺍﺩﮐﻮﻫﯽ کنترل ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻥ را در دست گرفت وکوشش برای تجزیه مازندران می کرد

محمدتقی پسیان درخراسان شورش کرد و کنترل کل خراسان رابه دست گرفت

ﺍﻗﺒﺎﻝ ﺍﻟﺴﻠﻄﻨﻪ ﻣﺎﮐﻮﺋﯽ در ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺷﻤﺎﻟﯽ ﻭ ﻧﻮﺍﺣﯽ ﻫﻢ ﻣﺮﺯ ﺑﺎ ﺭﻭﺳﯿﻪ آنجا را به کنترل خود درآورد

شیخ محمد خیابانی در تبریز شورش کرد و تلاش برای تجزیه آذربایجان می کرد

عشایر کرد کنترل همدان را در دست گرفتند

ﺤﻤﺪﺧﺎﻥ بارکزائی، ﺳﮑﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯽﺯﺩ ﻭ تلاش برای تجزیه ی بلوچستان می کرد

در لرستان لرها شورش کردند وکنترل آنجا را به دست گرفتند

ﻧﺎﯾﺐ ﺣﺴﯿﻦ ﮐﺎﺷﯽ ﺩﺭﮐﺎﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﻭﻟﺖ قاجار ﺑﺎﺝ ﻣﯽﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﺮﺟﻨﺎﯾﺘﯽ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻭﺍ ﻣﯽﺩﺍﺷﺖ و شروع بضرب سکه کرده بود

رضاجوزدانی وجعفرقلی چرمهینی، در نجف آباد و اصفهان به راهزنی مشغول بودند

در این موقعیت 40 درصد مردم ایران هم از قحطی و گرسنگی درگذشتند

تا این که رضاخان این ایران را تحویل گرفت و یکپارچه کرد.

پنج شنبه 18 اسفند 1401برچسب:,

|

ما توبه شکستیم

خوش بر در میخانه نشستیم دگر بار

خوردیم می و توبه شکستیم دگر بار

ما توبه شکستیم ولی عهد درستی

با ساقی سرمست ببستیم دگر بار

با عاقل مخمور دگر کار نداریم

رستیم ز درد سر و مستیم دگر بار

در خلوت زاهد بنشستیم دو روزی

المنةلله که برستیم دگر بار

ما اهل خدائیم و پرستیم خدا را

خود را به خدائی نپرستیم دگر بار

در دیدهٔ ما نقش خیالی است نظر کن

کان نقش خیالیست که بستیم دگر بار

ما را به لب جوی مجو زان که به مردی

چون صید از این جوی بجستیم دگر بار

چهار شنبه 17 اسفند 1401برچسب:,

|

شرف المکان و زمان

روزها و مکان ها اعتبار و ارزش خاصی ندارند.

انسان شریف و ارزشمند در هرکجا و هر زمانی که متولد شده باشد شریف و بزرگوار است،

شرف المکان به کسی است که در آنجا قرار می گیرد.

همچنین محل دفن افراد موجب تعالی و ارزش کسی نمی شود.

خُلد آشیان نوشتن بر روی سنگ قبر

پروانه ورود به باغ بهشت نیست

آنجا عمل بباید و توفیق کار خیر

کانجا نظر به چهره زیبا و زشت نیست

چهار شنبه 17 اسفند 1401برچسب:,

|

داستان کوتاهی از عزیز نسین

 حدود شصت سال پیش یک آخوند به روستائی رسید

 با دیدن مسجد قدیمی آن روستا متوجه شد که مردم اینا  روستا مسلمان هستند

 و با خوشحالی به نزد کدخدا رفت و اعلام کرد که میتواند پیش نماز آن روستا باشد.

 کدخدا که سالها بود نماز نخوانده بود و نماز جماعت را که اصولا در عمرش ندیده بود،

 با خودش فکر کرد که اگر به این مرد روحانی بگویم که من نماز بلد نیستم که خیلی زشت است،

 بنابراین بدون آنکه توضیحی بدهد، موافقت کرد.

 همان شب او تمام اهالی را جمع کرد و برایشان موضوع آمدن پیش نماز را شرح داد

 و در آخر گفت که قواعد نماز را بلد نیست و پرسید چه کسی از میان شما این قواعد را میداند؟

  نگاه های متعجب مردم جواب کدخدا بود.

دست آخر یکی از پیرترین اهالی روستا گفت “تا آنجا که من میدانم برای مسلمان بودن لازم نیست خودت چیزی بلد باشی،

 کافیست هرکاری که پیش نماز کرد، ما هم تقلید کنیم”

 با این راه حل، خیال همه اسوده شد و برای اقامه نماز به سمت مسجد قدیمی حرکت کردند.

 مرد روحانی در جلوی صف ایستاد و همه مردم پشت سرش جمع شدند

 آقا دستها را بیخ گوش گذاشت و زمزمه ای کرد، مردم هم دستها را بالا بردند

 و چون دقیقا نمیدانستند آقا چه گفته است، هرکدام پچ پچی کردند

 آقا دستها را پائین انداخت و بلند گفت اله اکبر، مردم هم ذوق زده از آنکه چیزی را فهمیدند فریاد زدند اله اکبر.

 باز آقا زیر لب چیزی خواند، مردم هم زیر لب ناله میکردند.

 آقا دستهایش را روی زانو گذاشت و چیزی گفت، مردم هم دستهایشان را روی زانو گذاشتند

 و چیزی گفتند، آقا دوباره سرپا شد و گفت اله اکبر، مردم هم سرپا شدند و فریاد زدند اله اکبر.

 آقا به خاک افتاد و چیزهائی زیرلب گفت، مردم هم روی خاک افتادند و هرکدام زیر لب چیزی را زمزمه کردند.

 اقا دو زانو نشست، مردم هم دو زانو نشستند.

 در این هنگام پای آقا در میان دو تخته چوب کف زمین گیر کرد و ایشان عربده زدند آآآآآآآآآخ،

  مردم هم ذوق زده فریاد کشیدند آآآآآآآآآآخ

 آخوند در حالی که تلاش میکرد خودش را از این وضعیت خلاص کند، خود را به چپ و راست می انداخت.

 و با دستش تلاش میکرد که لای دو تخته چوب را باز کند، مردم هم خودشان را به چپ و راست خم میکردند.

 و با دستانشان به کف زمین ضربه میزدند.

 آخوند فریاد میکشید “خدایا به دادم برس” و مردم هم به دنبال او به درگاه خدا التماس میکردند.

 آقا فریاد میکشید “ای انسانهای نفهم مگر کورید و وضعیت را  نمیبینی؟”

 مردم هم دنبال آقا همین عبارت را فریاد میزدند.

 آقا از درد به زمین چنگ میزد و از خدا یاری میخواست، مردم هم به زمین چنگ زدند و از خدا یاری خواستند.

 بلاخره بعد از دقایقی، آقا توانست خود را خلاص کند.

 و در حالیکه از درد به خود میپیچید، نگاهی به جمعیت کرد و از درد بی هوش شد.

 

 جمعیت هم نگاهی به هم کردند و خود را روی زمین انداختند و آنقدر در آن حالت ماندند تا آخوند به هوش آمد.

 آن مرد روحانی چون به این نتیجه رسید که به روستای اشتباهی آمده است، بدون توضیحی روستا را ترک کرد و رفت.

 اما از آن تاریخ تا امروز مراسم نماز جماعت در آن روستا برقرار است.

 البته مردم چون ذکرهای بین اله اکبرها را متوجه نشده بودند، آنها را نمیگویند.

 در عوض مراسم انتهای نماز را هرچه با شکوه تر برگزار میکنند

 و تا امروز دوازده کتاب در مورد فلسفه اعمال آخر نمازشان چاپ کرده اند.

  البته انحرافات جزئی از اصول در آن روستا بوجود آمده و درحال حاضر آنها به بیست و دو فرقه تفکیک شده اند،

 برخی معتقدند برای چنگ زدن بر زمین، کفپوش باید از چوب باشد، برخی معتقدند، چنگ بر هرچیزی جایز است.

 برخی معتقدند مدت بیهوشی بعد از نماز را هرچقدر بیشتر کنی به خدا نزدیکتر میشوی.

 و برخی معتقدند مهم کیفیت بیهوشیست نه مدت آن.

 باری آنها در جزئیات متفاوتند ولی همه به یک کلیت معتقدند!

 و آن این است که یک عده باید مرجع باشند و بقیه کورکورانه تقلید کنند...

''عزیز نسین نویسنده شهیر ترک

دو شنبه 15 اسفند 1401برچسب:,

|

دوش دیوانه شدم

دوش ديوانه شدم عشق مرا ديد و بگفت 

آمدم نعره مزن جامه مدر هيچ مگو

قمري جان صفتي در ره دل پيدا شد  

در ره دل چه لطيف است سفر هيچ مگو

گفتم اين چيست بگو زير و زبر خواهم شد 

گفت مي‌باش چنين زير و زبر هيچ مگو

گفتم اين روي فرشته است عجب يا بشر است

گفت اين غير فرشته است و بشر هيچ مگو

گفتم اي جان پدري كن نه كه اين وصف خداست 

گفت اين هست ولي جان پدر هيچ مگو

از دیوان شمس

دو شنبه 15 اسفند 1401برچسب:,

|

از کاخ شاه تا زندان اوین

 شاه از نراقی می پرسد:

چرا مردم می گویند  مرگ بر شاه ؟!

نراقی می گوید: به دلیل فساد اعلیحضرت، فساد در دربار و خاندان سلطنت. هیچکدام از نزدیکان شما ثروت خود را به طور قانونی بدست نیاورده‌اند بلکه صرفا از طریق روابط آن را کسب نموده‌اند.

مثالی برایتان میزنم، دو روز پیش روزنامه‌ها نوشتند که شورای مدیریت یک شرکت ساختمانی با عنوان مهستان را تحت تعقیب قرار داده اما آیا شما می دانید که والاحضرت اشرف سهامدار اصلی این شرکت است و با وعدۀ خانه‌دار کردن خانواده‌های کم‌ بضاعت مبالغ زیادی از آنان دریافت کرده در حالی که از احداث این ساختمان‌ها جز بر روی نقشه هیچ اثری نیست؟!

نراقی می گوید: من احساس کردم که شاه در سکوت ناراحت کننده‌ای فرورفته اما ضمنا از شنیدن واقعیت‌هائی که به ندرت آنها را شنیده بود راضی به نظر می رسید لذا چنین ادامه دادم:

اعليحضرت، این یکی از صدها فعالیتی‌ست که خاندان سلطنتی صورت داده و باعث نفرت مردم گردیده است، مردم دیگر از سلطنت ناراضی نیستند بلکه از آن نفرت دارند و این نفرت را نمی توان هیچ جوری درست کرد!!

شاه با حالتی نگران پرسید: آیا این نفرت نسبت به شخص من هم در میانشان وجود دارد؟؟

نراقی پاسخ میدهد: بله متاسفانه بخش اعظم آن مربوط به شخص شماست!!

چقدر تکان دهنده بود این پاسخ نراقی

نارضایتی از سیاست و حکومت همه جا هست و می توان با اجرای چند برنامه آن را اصلاح کرد اما نفرت یک واکنش عاطفی‌ و ترسناک است، هم اکنون مردم بریتانیا، آمریکا و فرانسه از نظام سیاسی‌شان ناراضی‌اند اما از آن نفرت ندارند چرا که امکان ابراز نارضایتی بخشی از هویت حکومت‌های دموکراتیک است اما نفرت ویژگی حکومت‌هایی‌ست که امکان بروز نارضایتی را به جامعه نمی‌دهند.

نراقی به شاه نشان می دهد که چگونه (تحقیر، نابرابری، فساد و فقر) موجب تنفر مردم از او شده و ....

دو شنبه 15 اسفند 1401برچسب:,

|

مردناشناس

یک کشیش، خود را شبیه به یک شخص فقیر و بی‌ خانمان با لباس‌های ژولیده در می آورد و روزی که قرار بوده اسمش به عنوان کشیش جدید یک کلیسای ده هزار نفری اعلام شود با همین قیافه به کلیسا می رود.

ماجرا را این طور تعریف می کند: نیم ساعت قبل از شروع جلسه به کلیسا رفتم،

به خیلیها سلام کردم اما فقط ۳ نفر از این همه جمعیت جواب سلام من را دادند.

به خیلیها گفتم، گرسنه هستم اما هیچ کس حاضر نشد یک دلار به من کمک کند.

سپس وقتی رفتم در ردیف جلو بنشینم، انتظامات کلیسا از من خواست که از آن جا بلند شوم و به عقب برگردم.

به هر حال وقتی شبان کلیسا اسم کشیش جدید را اعلام می کند، تمام کلیسا شروع به کف زدن می کنند و این مرد ژولیده از جای خود بلند می شود و با همین قیافه به جلوی کلیسا دعوت می شود.

مردم با دیدن او سرهایشان را از خجالت خم می کنند، عده ای هم گریه می کنند

و این مرد سخنانش را با خواندن بخشی از انجیل آغاز می کند:

گرسنه بودم، غذا دادید. تشنه بودم، آب دادید. مریض بودم به عیادتم آمدید.

خیلی ها به کلیسا می روند، اما شاگرد و پیرو راستین عیسی مسیح نیستند.

خدا به دنبال جمعیت نیست، خدا به دنبال دستی ست که کمک می کند،

قلبی که محبت می کند، چشمی که برای دیگران نگران است

و پایی که برای ناتوانان برداشته شود.

دو شنبه 15 اسفند 1401برچسب:,

|

ترک یار عزیز نتوانیم

ما گدایان خیل سلطانیم

شهربند هوای جانانیم

 بنده را نام خویشتن نبود

هر چه ما را لقب دهند آنیم

 گر برانند و گر ببخشایند

ره به جای دگر نمی‌دانیم

 چون دلارام می‌زند شمشیر

سر ببازیم و رخ نگردانیم

 دوستان در هوای صحبت یار

زر فشانند و ما سر افشانیم

 مر خداوند عقل و دانش را

عیب ما گو مکن که نادانیم

 هر گلی نو که در جهان آید

ما به عشقش هزاردستانیم

تنگ چشمان نظر به میوه کنند

ما تماشاکنان بستانیم

 تو به سیمای شخص می‌نگری

ما در آثار صنع حیرانیم

هر چه گفتیم جز حکایت دوست

در همه عمر از آن پشیمانیم

 سعدیا بی وجود صحبت یار

همه عالم به هیچ نستانیم

 ترک جان عزیز بتوان گفت

ترک یار عزیز نتوانیم

دو شنبه 15 اسفند 1401برچسب:,

|

قلم در کف دشمن است

ندانم کجا خوانده ام در کتاب

که ابلیس را دید شخصی بخواب


بقامت صنوبر بطلعت چو ماه

برازندۀ بزم و ایوان و گاه


نظر کرد و گفت ای نظیر قمر

ندارند خلق از جمالت خبر


تو را سهمگین روی پنداشتند

به گرمابه در زشت بنگاشتند

 

بخندید و گفت آن نه شکل منست

ولیکن قلم در کف دشمن است

دو شنبه 15 اسفند 1401برچسب:,

|

تنبیه و تشویق کودک

اگر کودکی در خانه مورد توجّه و محبـّت قـرار نگـیـرد، سراغ آنرا، در جای دیگر میگیرد.!
 
کودکانتان را، نـزد دوســتان شــان و در «جمع اقوام تنبیه نکنید و با شرح دادن اشتباهات شان در «جمع»، آنانرا خجالت زده و شرمنده ننمایید.
 
۱ تا ۳ سالگی «سن شکل گیری» و «اعتـماد بنـفـس» کـودک است و بایـد، «بیشترین تأیید» را از والدین دریافت کند. جملاتی مانند؛ نکن، دست نزن، نمی توانی، «اعتماد بنفس» آنها را پاییـن می آورد.!!!

یک شنبه 14 اسفند 1401برچسب:,

|

خیر و شر

یک شنبه 14 اسفند 1401برچسب:,

|

معصومیت

یک شنبه 14 اسفند 1401برچسب:,

|

پندی از سعدی بزرگ

هزار مرتبه سعدی تو را نصیحت کرد

که حرف مجلس ما را به مجلسی نبری

شنبه 13 اسفند 1401برچسب:,

|

دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی

دنیا نیرزد آن که پریشان کنی دلی

زنهار بدمکن که نکرده است عاقلی

دنیابسان بحرعمیق است پرنهنگ

آسوده عارفان که گرفتند ساحلی

 

شنبه 13 اسفند 1401برچسب:,

|

حضرت مولانا

 

بدان که این جهان، بجای بگذاشتنی است.

بیرون رفتن از این جهان، سعادت آن جهان حاصل ناکرده،

غبنی عظیم خواهد بود!. "ذلک یوم التغابن"

"وَاتَّقُواْ يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ"

(سوره بقره آیه 281)

جمعه 12 اسفند 1401برچسب:,

|

دشنام مده به مادر من

  هر بد که بخود نمی پسندی

با کس مکن ای برادر من

گر مادر خویش دوست داری

دشنام مَده به مادر من

 

جمعه 12 اسفند 1401برچسب:,

|

چرا مار و کرکس زید در درازی

جهانا همانا فُسوسی و بازی

که بر کس نپایی و با کس نسازی

یکی را نعیمی یکی را جحیمی

یکی را نشیبی یکی را فرازی

چرا زیرکانند بس تنگ روزی

چرا ابلهانند در بی نیازی

چرا عمر طاووس و دُراج کوته

چرا مار و کرکس زید در درازی

اگر نه همه کار تو باژگونه 

چرا آنکه نا کس تو او را نوازی

جمعه 12 اسفند 1401برچسب:,

|

کائنات چیست و چگونه ما را به اهدافمان می رساند

براي رسیدن به خواسته ها از طریق کائنات باید روش درخواست به کائنات را درست انجام دهید تا بتوانید به هر خواسته و هدفی که دارید برسید . کائنات چھ کسانی ھستند ؟ [راز رسیدن بھ آرزوھا] کائنات به تمام موجودات زنده و غیرزنده در جهان هستی گفته می شود , هر چیزي که در اطراف ما وجود دارد جز کائنات حساب می شوند , کل ستارگان و کهکشان , ماه , خورشید , درختان , گیاهان , جانوران , اجزاي بدن شما , ماشین و گوشی همراهتان و... کائنات گفته می شود. کائنات داراي روح میباشند و صدایتان را می شنوند . کائنات قدرت این را دارند که شما را به تمام خواسته ها و هدف هایتان برسانند . براي رسیدن به اهدافی که دارید باید راه درخواست از کائنات را بدانید تا شما را به آنچه که میخواهید برسانند . پیشنهاد میکنیم از این مطلب دیدن کنید : چگونه از کائنات درخواست کنیم خداوند جهان را پوریا فریده که هر انسان قدرت رسیدن به خواسته و اهدافش را داشته باشد . انسان با قدرت ذهن خود می تواند به کائنات درخواست هدف و خواسته اي را که دارد بدهد . کل کائنات از انرژي ساخته شده است و ذهن و افکار ما در حال فرستادن انرژي و ارتعاش به کائنات می باشد . ذهن هر انسان در حال فرستادن انرژي و ارتعاش به کائنات می باشد و کائنات هم با توجه به انرژي و ارتعاشی را که از افکارتان دریافت می کند پاسختان را میدهند . تمام چیزهاي اطراف ما از انرژي ساخته شده است و با توجه به این قانون که انرژي هاي یکسان همدیگر را جذب می کنند می توانید به خواسته به هدفی که دارید برسید . تنها راه رسیدن به خواسته و اهدافی که دارید این است که با آن خواسته هم انرژي و یا هم ارتعاش بشوید . تا زمانی که با خواسته هایتان هم ارتعاش نباشید هرگز به آن هدفی که دارید نمی رسید . چگونھ از راه کائنات بھ رویاھایمان برسیم ؟ شما باید در ابتدا از لحاظ ذهنی به خواسته اي که دارید هم ارتعاش شوید و بعد از آن کائنات آن خواسته را به ساده ترین شکل ممکن برایتان فراهم می کنند . کائنات این توانایی و قدرت اینکه شما را به آرزوها و رویاهایتان برسانند را دارند اما خیلی از ما جلوي این کار را میگیریم و نمی گذاریم که کائنات ما را به خواسته هایمان برسانند . بگذارید به سرا واضح تر برایتان روشن کنم . کائنات چه کسانی ھستند ؟ رسیدن بھ رویاھا با قانون جذب - مدیر افکار ذهن شما از سلول هاي نورونی تشکیل شده است که این سلول هاي نورونی در حال تولید فرکانس در جهت خواسته و نا خواسته هایتان می باشد. افکار شما به دو دسته تقسیم می شود : 1 _افکار منفی 2 _افکار مثبت افکار منفی شمارا از هدف و خواسته اي که دارید دور می کند و افکار مثبت شما را به هدفتان نزدیک تر می کند در کل افکار منفی شما در جهت نا خواسته هایتان و افکار مثبت شما در جهت خواسته هایتان می باشد . ارتعاش و افکاری منفی : همانطور که گفتیم ذهن و افکار ما در حال فرستادن ارتعاش و انرژي به کائنات است , و کائنات با توجه به افکار ما جوابمان را میدهند . براي کائنات اصلاً افکار منفی و مثبت مهم نیست یعنی همان ارتعاشی را که دریافت می کنند پاسخش را به شما می دهند , به عنوان مثال : اگر وضع مالی مناسبی ندارید و هی به بی پولی و نداشتن پول فکر می کنید در حال فرستادن ارتعاش اینکه پول نیست به کائنات هستید و کائنات با دریافت این ارتعاش بی پولی بیشتري را وارد زندگیتان خواهند کرد . ارتعاش و افکار مثبت : براي رسیدن به خواسته و هدفتان باید بتوانید کنترل افکارتان را در دست بگیرید , براي این کار باید تمرین کنید تا بتوانید ارتعاش ذهنتان را مثبت کنید . رمز کائنات براي رسیدن به خواسته و هدفی که دارید ارسال ارتعاش مثبت به کائنات در جهت خواسته و اهدافتان است . راه ھای ارسال ارتعاش و انرژی مثبت بھ کائنات : همانطور که گفتیم راههاي زیادي در جهت فرستادن ارتعاش مثبت به کائنات وجود دارد که ما در این بخش موثرترین و مهمترین آنها را به شما گفتیم

. ١_بیان واضح اھداف و خواستھ ھایتان : اهداف و خواسته هایتان را واضح بیان کنید , اهدافتان را واضح مشخص کنید . باید بدانید که هدفی که دارید چیست و چه چیزي است , درخواستتان را به صورت کامل و واضح مشخص کنید همین مشخص کردن هدف تان یکی از راه هاي ارسال ارتعاش مثبت به کائنات است.

 ٢_بر روی اھداف و رویاھایتان تمرکز کنید : باید بر روي هدف و خواسته هایتان تمرکز کنید , هرچه این تمرکزتان بیشتر باشد ارتعاش قوي تري به کائنات می دهید . آن چیزي را که میخواهید داشته باشید درون ذهنتان بیاورید و تصویر سازي کنید . خواسته و اهدافتان را درون ذهنتان احساس کنید , تصور کنید که اگر آن خواسته را داشتید چه کاري می کردید . به خواسته ها به اهدافتان با دید مثبت فکر کنید

 . ٣_افکارتان را مثبت کنید : ذهن شما به اینکه ارتعاش افکار منفی به کائنات ارسال کند عادت کرده است و شما باید از این افکار منفی جلوگیري کنید . ذهن خود را از افکار منفی خالی کنید . روشهاي زیادي در جهت پاکسازي ذهن وجود دارد که با تمرین کردن می توانید افکارتان را درست کنید

۴_نگران رویا و خواستھایتان نباشید : به هیچ عنوان نباید نگران خواسته و اهدافتان باشید , نگرانی یک ارتعاش منفی به سمت کائنات می باشد . خیلی از افراد فکر می کنند که درخواستشان را درست به کائنات ارسال نکرده اند و پیامشان نرسیده است چون نتیجه نگرفته اند . به این نکته توجه کنید که براي کائنات زمان مهم نیست و آن ها چیزي به نام زمان ندارند , چیزي که براي شما 10 سال زمان بر باشد ممکن است براي کائنات در عرض یک چشم به هم زدن طول بکشد. اصلا چشم انتظار خواسته و هدفتان نباشید و مطمئن باشید به آن هدفی که دارید می رسید

. ۵_آرزو و خواستھایتان را احساس کنید : یکی از مهمترین مراحل قانون جذب احساس کردن خواسته ها و هدف هایتان می باشد . هرچه هدفتان را بیشتر احساس کنید ارتعاش بشدت قوي تري به کائنات ارسال خواهید کرد. خواسته و هدفی که دارید را در زندگی خود احساس کنید, احساس کردن خواسته این پیام را به کائنات می دهد که این خواسته را به شما بدهند و کائنات جواب این ارتعاشات را به شما می دهند

 ۶_تمرین و تمرین کنید : براي رسیدن به خواسته ها و اهدافی که دارید توصیه می کنم همیشه تمرین کنید , تمرین کردن را جزء برنامه روزانه خود قرار بدهید . حداقل روزي 45 دقیقه براي ذهن خود زمان بگذارید , ما در بخش اعضاي ویژه یک سري تمرین به شدت قوي در جهت رسیدن به خواسته ها , پول و ثروت و ... قرار داده ایم که با ثبت نام در این بخش می توانید به این تمارین دسترسی داشته باشید.

جمعه 12 اسفند 1401برچسب:,

|

حافظم در مجلسی، دُردی کشم در محفلی

خاستگاه هر هنری جامعه انسانی ست.  هر چه هنر، اعم از شعر و موسیقی و نقاشی و غیره،  به محیط اجتماعی و فرهنگ مردم وفادارتر باشد،  بیشتر با مردم ارتباط برقرار خواهد کرد. از این روی شعر را می توان از نظر روان شناسی اجتماعی،  جامعه شناسی و مانند آن بررسی کرد.

جایگاه حافظ در دل ایرانیان پارسی گوی،  بسیار والاست. برخی گفته اند : حافظ،  حافظه ایرانیان است. 

آن چه در این بیت جلب نظر می کند،  یکی از عادات ما ايرانيان و آن دو چهره بودن ماست: چهره ای که واقعاً خودِ ما هستیم و چهره ای که جامعه و حکومت از ما می خواهد و مطلوب حاکمان است.  در این بیت، حافظ می گوید : در مجلسی، حافظ و قاری قرآن هستم.  یعنی در بین مردم،  خود را چنین نشان می دهم.  همان چهره ای که جامعه و حکومت از من می خواهد...  اما در محافل دوستانه و خودمانی ، شراب می نوشم.  آن هم دُردی کِشم. دُرد،  تفاله شراب است که بسیار تلخ،  اما مردافکن است.  دُردی کشان یا دُرد نوشان کسانی را می گفتند که به شراب معمولی بسنده نمی کردند. به اصطلاح امروزی معتاد به شراب و اغلب تهیدست نیز بودند....

دو چهره ای که حافظ از خود ترسیم کرده،  کاملاً مقابل هم و در تضاد با یکدیگرند: چهره ای مطلوب حکومت و ریا کارانه و چهره ای از خودِ واقعی و مطلوب شخص....

چرا چنین است؟ برای پاسخ به این پرسش باید به تاریخ ایران رجوع نمود.  اما در آغاز اشاره به این نکته ضروری ست که در جوامع بسته و تحت ستم،  مردم به اجبار به سمت دو چهرگی سوق داده  می شوند...

موقعیت جغرافیایی ایران،  سبب شده که این منطقه از پیش از تاریخ تا دوره معاصر، همواره مورد هجوم اقوام مختلف قرار گرفته و تحت سلطه بیگانگان مستبد باشد. پیش از هخامنشیان،  آشوریان از غرب و سکاها از شمال و شمال شرق به ایران حمله می کردند و ساکنان را وادار به دادن باج و خراج می کردند یا اموالشان را به غارت می بردند.  پس از تشکیل دولت هخامنشی،  باز هم از شمال،  هجوم اقوام مختلف ادامه داشت،  تا در اواخر این دوره اسکندر مقدوني به ایران تاخت و کرد آنچه کرد.

پس از جانشینان اسکندر و تشکیل دولت اشکانیان،  جنگ با روم آغاز شد و تا پایان شاهنشاهی ساسانی ادامه یافت.

اواخر حکومت ساسانیان،  اعراب مسلمان به ایران حمله کردند.  بعد از اسلام نیز حمله های پی در پی زرد پوستان آسیای مرکزی،  غُزان،  مغولان و تیموریان حمله دمار از روزگار مردم برآورد.  در روزگار صفویان،  علاوه بر جنایات حاکمان داخلی،  جنگ با دولت عثمانی نَفَس مردم را به شماره انداخته بود...

چنین مردمی با چنان پیشینه ای که هر بار به اجبار باید خود را موافق فاتح و حاکم تازه، نشان دهند،  عجیب نیست اگر به دروغ و نیرنگ و ریا کاری و دو چهرگی، عادت کنند و با این حیله،  دست کم بتوانند زنده بمانند.

 

چنین است که حافظ،  همه این تاریخ را و این اخلاق ریا کارانه را در یک بیت خلاصه کرده و می گوید:

 

حافظم در مجلسی،  دُردی کِشم در محفلی

بنگر این شوخی،  که چون با خَلق صنعت می کنم!

جمعه 12 اسفند 1401برچسب:,

|

فرانکشتاین

این داستان علمی تخیلی را دیده‌اید یاخیر؟ خلاصه‌اش اینست که یک کیمیاگر انگلیسی به دنبال کشف ماده‌ای بود که به یک مرد عادی بدهد و او به یک غول تبدیل شود و سپس دارویی بدهد و به حال عادی برگردد، او در این کار خود موفق شد، دارویی ساخت که به همراه مستخدم آزمایشگاه به بانک می‌رفت و آن را به او می‌داد و او به یک غول فرمان بر و مطیع ارباب تبدیل می‌شد و به دستور ارباب بانک را می‌چاپید، رقبا را میکشت و هر کار لازم بود انجام می‌داد و سپس قرص دوم را می‌داد و می‌خورد و غول به شکل عادی برمی‌گشت، اسکاتلندیارد مبهوت که این چه پدیده‌ای است که در وسط شهر لندن غولی پیدا می‌شود جنایت می‌کند، دزدی و قتل و سپس ناپدید می‌شود، بدینوسیله کیمیاگر توانست رقبا و حریفان را از سر راه بر دارد، ثروت خوبی به چنگ آورد، اما در یک نوبت، غول حاضر نشد قرص دوم را بخورد و به حالت عادی باز گردد، کیمیاگر را کشت، آزمایشگاه را آتش زد و خود در میان آتش سوخت.

 فرانکنشتاین‌ها تربیت کرده است وحالا آنها نافرمانی می‌کنند، درحضور مردم در خیابان به دخترش زشتترین حرفها را می‌زنند اما او توان مقابله و برخورد را ندارد، اکنون ... را تکرار می‌کند، فرانکنشتاین های خلق شده همه را نابود خواهند کرد و همه چیز را بر باد خواهند داد، فراکنشتاین‌های کیمیاگر داستانی، با جاسوسهای رنگارنگ مکار همه فن حریف سروکار نداشت، اما اطراف فراکنشتاین های کشورمان انواع جاسوسانی هستند که یوَسوِسُ فی صدور الناس می‌کنند.

به خدا پناه می‌برم از آن چه ممکن است اتفاق بیافتد، اکنون شما و دوستانتان، می‌توانید با ایشان صحبت کنید و با همین پیشنهاد خودتان رهبری را قانع کنید که اگر انعطاف به خرج ندهند، کشورمان آسیبهای فراوان خواهد دید.

جمعه 12 اسفند 1401برچسب:,

|

عزرائیل

می‌گویند پیامبر یا عارفی از خدا خواست که به جناب عزرائیل دستور دهد که هر زمان نوبت سفرش رسید، او را از قبل آگاه سازد،

خداوند درخواستش را اجابت کرد و به عزرائیل دستورات لازم را ابلاغ فرمود،

روزی عزراییل آمد و به او دستور سفر داد، او اعتراض کرد و گفت قرار ما با خدا این بود که از قبل به من خبر بدهی،

عزراییل گفت خبر دادم نگرفتی! گفت کِی؟ گفت پدرت که رفت خبر بود، مادرت رفت خبر بود و ... همه خبر بود، اما آنها را نخواندی.

حال! شاه رفت خبر بود، صدام آن را نگرفت، صدام رفت بن علی و مبارک نگرفتند، بن علی و مبارک رفتند، قذافی گفت آنها بلد نبودند من می‌دانم چه کار کنم، قذافی رفت اسد خبر را نمی‌پذیرد، علی عبدالله صالح و حاکم بحرین و سایر امیران خاورمیانه نمی‌پذیرند که وقت رحیل فرا رسیده است و عصر حکومتهای تک نفره مادام‌العمری تمام شده است.

بله من با شما موافقم که گاهی دردقیقه ۹۰ می‌شود سرنوشت بازی راعوض کرد، اما به شرطها و شروطها و این بار بر دوش شما و امثال شماست، من آنچه شرط بلاغ است با تو می‌گویم و خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال، زنده و سالم باشید.

جمعه 12 اسفند 1401برچسب:,

|

نامه احمد کسروی

بخشی از نامۀ احمدکسروی به بياتبه نخست وزير وقت ايران (( در سال ١٣۲٢_تهران ))

با خواندن این نامه به طرز فکر کسروی در مورد روحانیون آشنا می شوید و اینکه چرا گروه فداییان اسلام اورا ترور کردند‌.

کسروی در این نامه به نخست وزیر وقت می نویسد :

امروز در جایی سخن از بدبختی‌های تودۀ مردم ميراندم و از چارۀ آن گفتگو ميكردم ناگهان مردی قمی گفت: خدا لعنت كند که تخم همۀ اينها را عمر كاشت، ناچار گفتم خداوند آن انديشه‌های پست تو را لعنت كند!!

در اين باره نخست بگويم كه در اين كشور بيش از ده كيش هست که به نام‌هایی مانند شیعه ، سنی ، زردشتی ، مسيحی ، علی‌اللهی ، صوفی ، بهايی ، شيخی ، اسماعيلی و مانند اينها در گوشه و کنار ایران زندگی می کنند، این موضوع که مذهب جعفری مذهب رسمی است و قانون اساسی هم آنرا تصريح نموده حرفی نیست

 اما این موضوع که شیعیان به خود حق میدهند بر مذاهب دیگر با آسودگی تف و لعنت بفرستند خلاف مشروطه و دموکراسی است .

 جناب آقای بیات حقیقت آن است كه اينها معنی مشروطه را نيک نمی‌دانند

 زیرا مشروطه معنايش اینَست كه تودۀ مردم ، ایران را میهن خود بدانند و كوشش به آبادی و آزادی آن کنند و قانون را نیز پاس بدارند اما مُلّایان میگویند که خدا تمام جهان را به پاس چهارده معصوم آفريده پس بايد آنها را دوست داريم و بر مقبرۀ آنها گنبد و بارگان بسازیم و از راه دور به زيارت آنها  برويم ...

آیا شما در اين سخنان نامی از كشور و كوشش در راه آبادی آن می‌بینید؟

 انديشه يک مُلّا این است که بابد بدی‌ها روز به روز فزونتر گردد و جهان پر از ستم شود تا هنگام ظهور امام برسد و جهان را پر از داد کند !!

 اينكه مشروطه در ايران به نيكی ممالک غرب به نتیجه نمیرسد همين ناسازگاری ملايان با مشروطه و قانون‌های آن است ،

می‌بینید که برابر هر گام كه میخواهیم به سوی پيشرفت برداریم چه ايستادگی‌ و كارشكنی‌ میکنند می‌گویند عدليه خلاف شرع است ، دبستان خلاف شرع است ، نظام وظيفه خلاف شرع است،

سِجل و ماليات خلاف شرع است ‌.

دانشكده خلاف شرع است ، اصلا هر آنچه بيرون از دستگاه آخوندی‌ست خلاف شرع است .

 جناب آقای بیات نخست وزیر ایران ما بيگانۀ اين كشور نيستيم و از جای ديگر به اينجا نيامديم ،

ما هم نيكی ایران را ميخواهيم و به آرامش و آسايش مردم دلبستگی داريم ، ما خود هوادار دين هستیم و برآنيم كه تمام جهانيان بايد با دين زندگی كنند

 اما اینکه ملايان بپندارند كه میشود با زور و تف و لعنت سخن مخالف خود را ساکت کنند دولت بايد به آنها بفهماند كه چنین نيرویی به آنها سپرده نشده ،

پيشنهاد ميكنيم اعليحضرت بفرمايند كه ملايان نمايندگانی بفرستند و در اين زمينه با آنها گفتگو کنید تا كار يكسره گردد،

باور بفرمایید اين داستان ملاها امروز گرفتاری بزرگيست و اگر آن را سرسری بگيرید و با آنها مماشات كنید خودتان زمینۀ بدبختی ایران را فراهم کرده‌اید.

جمعه 12 اسفند 1401برچسب:,

|

حکایت خناس

ازمیرسیدعلی همدانی در مناقب نقل شده است:

چون آدم وحوا برزمین آمدند ابلیس یکی از فرزندان خودرا که خناس نام داشت بنزد حوا آورد درموقعی که آدم بجایی رفته بود واز وی خواهش کرد که این فرزند رامحافظت نما وخودبرفت.

پس آدم آمد و پرسید که این کیست؟ گفت فرزند ابلیس است

فرمود چرا این را نگاه داشتی که او دشمن ماست. پس آدم خناس را به چهار پاره کرد، هرپاره رابه قله کوهی گذاشت وچون آدم غایب شد. ابلیس آمد و ازحال فرزند جویاشد!

حوا قصه رانقل کرد. ابلیس آواز داد وخناس فورا به صورت اول ظاهرشد.

پس ابلیس برفت وآدم ظاهر شد وخناس رامشاهده کرد صورت حال راپرسید، حواحکایت کرد.

پس آدم خناس رابسوزانید وخاکسترش رابه آب داد - پس آدم غایب شد و ابلیس حاضرگشت دوباره خناس راآواز داد حاضرشد

پس آدم آمده خناس را مشاهده کرد وغضب بروی مستولی گشت

خناس رابکشت و بخورد. چون غایب شد ابلیس آمد وحوا ماجرارابیان کرد، ابلیس ندا داد که یا خناس. ازدل آدم جواب برآمد لبیک ای پدر

ابلیس گفت در کجایی فرزندم؟ گفت درشکم آدم. گفت ای فرزند مکان شریفی را پیداکردی مبادا از آنجا خارج شده و بجای دیگری بروی

که مقصود من همین بود

جمعه 12 اسفند 1401برچسب:,

|

دل غافل

دنیا وطن مساز که غیر از وبال نیست 

ناگه اجل در آید و گوید مجال نیست

برمال دل مبند و ز زینت سخن مگوی

کآنجا نه زر نه زینت و حرمت به مال نیست

عقلت خدا بداد و زبانت بداد و هوش

ذکر خدای کن به زبانی که لال نیست

ای بیخبر دل از دو جهان بر خداببند

امروز تخم کار که فردا مجال نیست

جمعه 12 اسفند 1401برچسب:,

|

آیا علی (ع) گفته است رانت خواری کنید

در تشيع، عهدنامه‌ مالك اشتر ترازوست.

شيطان، مغالطه‌ای را به زبان برخي اشخاص انداخته است كه علي(ع) معصوم بود و ما نمي‌توانيم چون او حكومت كنيم.

اين عده بايد بدانند كه اولاً علي(ع) به عنوان حاكم اسلامي حکومت مي‌كرد نه به عنوان امام معصوم و ثانيا در خصوص عهدنامه‌ي مالك كه چنين اعتراضي هم پذيرفته نيست .

چون حضرت به مالك اشتر نخعي كه معصوم هم نبوده است، چنين مطالبي را براي اداره‌ حكومت گوشزد مي‌كنند.

در واقع عهدنامه‌مالك، منشورحكومت اسلامي درعصرغيبت معصوم(ع) است و آنچه امام از مالك مي‌خواهند، همان چيزهايي است كه غير معصوم، قادر به انجام آن است؛ وانگهي امام علي(ع) از حاكمان و واليان خويش مي‌خواهند كه:

1- "ورع" داشته باشند يعني در خارستان دنيا مراقب باشند كه خاري به دست و پايشان نرود و از حرام و شبهه، بپرهيزند.

2- "اجتهاد" داشته باشند يعني سخت بكوشند و در اجراي احكام الهي، آرام نداشته باشند.

3- "عفّت" داشته باشند يعني عفت حكومتي و سياسي و... .

4- اهل "سداد" باشند يعني محكم و خلل‌ناپذير همچون سدّي استوار.

اينكه حضرت علي(ع) فرمودند: شما نمي‌توانيد همچون من باشيد، يعني مثل شمر بن ذي‌الجوشن باشيد؟ يعني ميلياردها تومان رانت‌خواري كنيد؟؟؟

محمدرضا حکیمی

جمعه 12 اسفند 1401برچسب:,

|

زشت ترین عضو بدن انسان

خیلی ها فکر می کنند، زشت ترین بخش بدنشان بینی شان است!

بعضی ها هم با دهانشان مشکل دارند، فکر می‌کنند دهانشان خیلی زشت است!

و جمع زیادی هم شکم بزرگ خود را زشت ترین عضو بدن می دانند؛

همه اینها شاید زشت و زیبا باشد، اما من می گویم:

زشت ترین بخش بدن آدم ها، "ذهن شان" است؛ ذهن آدم ها، مثل یک حفره عمیق، پُر می شود از خیلی چیزهای زشت؛

از شک، از بدبینی، از برداشتهای بد، از نگاه پرغرور به دیگران، از توقع زیاد، از خودبینی زیاد.

ذهن آدم ها گاهی تبدیل می شود به عضو زشت بدن؛

آنقدر بدن را زشت می کند که صد تا جراحی زیبایی هم کاری از پیش نمی برد؛

کاش می شد، جای بینی، جای شکم و پا، آدم "ذهنش" را جراحی می کرد.

جمعه 12 اسفند 1401برچسب:,

|

مشاور خوب

برخی زنان به محض اینکه کوچک‌ترین مشکلی با همسرشان پیدا می‌کنند، سریع به خانه‌ی پدر و مادر می‌روند.

پدر و مادر نمی‌توانند مشاوران خوبی برای مشکلات شما و شوهرتان باشند.

البته در برخی موارد زندگی می‌توانند به شما کمک کنند.
برای مثال، خانم مهمانی دارد و می‌تواند به مادرش زنگ بزند و از او بپرسد بهتر است چه غذایی درست کند؛

ولی برای حل مشکلات شما با شوهر، هیچ‌گاه نمی‌توانند افراد منصفی باشند،

زیرا حس مادرانه مانع قضاوت درست می‌شود.

پس هیچ‌گاه مشکلات زناشویی‌تان را به خانه‌ی پدر و مادر یا خواهر و برادرتان نبرید. و باید به افراد خبره مراجعه کنید.

جمعه 12 اسفند 1401برچسب:,

|

همه دنیاست بهشت

دوزخ از تیرگی بخت درون تو بود

گر درون تیره نباشد همه دنیاست بهشت

چهار شنبه 10 اسفند 1401برچسب:,

|

هفتاد نکته اساسی موفقیت

1- روز تولد دیگران را به خاطر داشته باش.

2- حداقل سالی یکبار طلوع آفتاب را تماشا کن.

3- برای فردایت برنامه ریزی کن.

4- از عبارت«متشکرم»زیاد استفاده کن.

5- بدان در چه وقت باید سکوت کنی.

6- زیر دوش آب برای خودت آواز بخوان.

7- احمقانه رفتار مکن.

8- برای هر مناسبت کوچکی جشن بگیر.

9- اجناسی که بچه ها می فروشند را بخر.

10- همیشه در حال آموختن باش.

11-آنچه می دانی به دیگران بیاموز.

12- روز تولدت یک درخت بکار.

13- دوستان جدید پیدا کن اما قدیمیها را از یاد مبر.

14- از مکانهای مختلف عکس بگیر.

15- راز دار باش.

16- فرصت لذت بردن از خوشی هایت را به بعد موکول نکن.

17- به دیگران متکی نباش.

18- هیچ وقت در مورد رژیم غذاییت با کسی صحبت نکن.

19- اشتباه هایت را بپذیر.

20- بدان که تمام اخباری که می شنوی درست نیست.

21- بعد از تنبیه بچه هایت , آنها را در آغوش بگیر و نوازش کن.

22- گاهی برای خودت سوت بزن.

23- شجاع باش , حتی اگر نیستی وانمود کن که هستی , هیچکس نمی تواند تفاوت بین این دو را تشخیص دهد.

24- هیچوقت سالگرد ازدواجت را فراموش نکن.

25- به کسی کنایه نزن.

26- از بین کتاب هایت آنهایی را امانت بده که بازگشتشان برایت مهم نباشد.

27- به بچه هایت بگو که آنها فوق العاده اند.

28- سحر خیز باش

29- سعی کن همیشه خیلی هوشیار باشی , شانس گاهی اوقات خیلی آرام در می زند.

30- همیشه ساعتت را پنج دقیقه جلو بکش.

31-کسی را که امیدوار است هیچگاه نا امید نکن شاید تنها داروی او باشد

32-وقتی با بچه ها بازی می کنی سعی کن آنها برنده شوند

33-هیچگاه در دستگاه پیغام گیر تلفن پیام بی معنی و نامفهوم نگذار

34-وقت شناس باش

35-از افراد ناشایست دوری کن

36-در پول دادن به بچه هایت خسیس نباش

37-اصالت داشته باش

38-هیچ وقت به رقیبت اعتماد نکن

39-از حدی که لازم است مهربانتر باش

40-وقتی عصبانی هستی به هیچ کاری دست نزن

41-بهترین دوست همسرت باش

42-تا وقتی شغل بهتری پیدا نکرده ایی شغل فعلیت را از دست مده

43-سعی کن مفید ترین و با احساس ترین آدم روی زمین باشی

44-از کسی کینه به دل نگیر

45-برای تمام موجودات زنده ارزش قائل شو

46-شکست را به راحتی بپذیر.

47- وقتی پیروز شدی فخر فروشی نکن.

48- خودت را در گیر مسائل بی اهمیت نکن.

49- هرگز به کسی نگو که خسته و افسرده به نظر می آید.

50- همیشه به قولت وفادار باش.

51- تا می توانی جدایی ها را به وصل تبدیل کن.

52- عادت کن که همیشه حتی زمانی که ناراحت هستی خودت را سرحال نشان دهی.

53- زندگی را سخت نگیر.

54- هیچ وقت قمار بازی نکن.

55- وقتی با کار سختی روبرو شدی به خودت تلقین کن که شکست غیر ممکن است.

56- از وسایلت به خوبی محافظت کن.

57- انتظار نداشته باش که پول برایت خوشبختی بیاورد.

58- برای تغییر دادن دیگران بیش از این تلاش نکن.

59- همیشه خوش ظاهر و شیک پوش باش.

60- پلها را از بین نبر شاید مجبور شوی بار دیگر از رودخانه عبور کنی.

61- خودت را دست کم نگیر.

62- متواضع و فروتن باش.

63- گاهی فراموش کن.

64- قدرت بخشندگی را از یاد مبر.

65- نسبت به مردمی که به تو می گویند خیلی صادق و بی ریا هستی محتاط باش.

66- دوستی های قدیم را دوباره تازه کن.

67- سعی کن زندگی همواره برایت پیام داشته باشد.

68- کتاب مورد علاقه ات را برای بار دوم بخوان.

69- طوری زندگی کن که روی سنگ قبرت بنویسند: شخصی که از هیچ چیز در ز‌ندگیش پشیمان نبود .

70-بدان در چه وقت باید سکوت کنی ...

چهار شنبه 10 اسفند 1401برچسب:,

|

ای رفیق عالی اعلی

یا حبیب من لا حبیب له  ای دوست کسی که در عالم دوستی ندارد

یا طبیب من لا طبیب له ای طبیب کسی که در عالم طبیبی ندارد

یا مجیب من لا مجیب له ای پذیرنده کسی که در عالم پذیرنده ای ندارد

یا شفیق من لا شفیق له

یا رفیق من لا رفیق له

یا مغیث من لا مغیث له ای پناهبخش کسی که هیچ پناهی ندارد

یا دلیل من لا دلیل له    ای رهنمای کسی که راهنمایی ندارد

یا انیس من لا انیس له  

یا راحم من لاراحم له

یا صاحب من لا صاحب له

         ای خدایی که جز تو خدایی نیست بتو پناه اوردم بتو پناه اوردم

ما را از اتش قهرت خلاص کن

چهار شنبه 10 اسفند 1401برچسب:,

|

نگاهی به سوره نساء

گفتار اول:

بخش عمده سوره نساء به کانون خانواده اختصاص دارد به ویژه در مواجهه با زنان یتیم و بی سرپرست که مردان آنان در جنگ های مسلمانان زمان پیامبر سرپرست خانواده را از دست داده اند.و یکی از بحث انگیز ترین ایات قران است و ایراداتی که به اسلام و حقوق زن گرفته می شود بخش عمده آن در این سوره است.و اکثر مردم نیز به دلیل جهل و عدم آگاهی از متن و محتوای ایه تجت تاثیر برداشت های کج تاب گونه برخی از نویسندگان و گویندگان قرار می گیرند و مطالبی را به قران نسبت می دهند که ارتباطی با ایات قران در این سوره ندارد.بنابراین به نظر می رسد ما به عنوان مسلمان کتاب قران را گشوده و خودمان ایات صریح، شفاف ، ساده و سلیس قرآن، مرتبط با "موضوع زن" را مطالعه کنیم.قبل و بعد ایات را بخوانیم در ایات تامل و تدبر نمائیم تا دچار سوء برداشت های آغشته به "من ذهنی "افراد دیگرنشویم .این سوره اواخر دوران هجرت نازل شده مسلمانان 13 سال در مکه بوده اند بعد به مدینه می روند این سوره اواخر عمر پیامبر نازل شده است.در دوره ای مسلمانان با تبعات و پیامدهای ویران گر جنگ مواجه هستد و یکی از مسائل بغرنج جامعه پیدا کردن "راه حل عاجل و موقت" برای خانواده های بی سرپرست است. این ایات در شرایطی است که هنوز دولت و نهادهای حمایت از مردم و جامعه تشکیل نشده است.جنگ ها تمام شده و دوران بازسازی جامعه شروع شده و کانون توجه بازسازی "خانواده"است.و خانواده به عنوان رکن جامعه مورد توجه قرار می گیرد.اول باید این نهاد مهم اجتماع سروسامان بگیرد تاجامعه جهت درست پیدا کند.آخرین آیه سوره مبارکه آل عمران را توجه کنید:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۲۰۰﴾

اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد صبر كنيد و ايستادگى ورزيد و مرزها را نگهبانى كنيد و از خدا پروا نماييد اميد است كه رستگار شويد.

بسیار ساده، سلیس و بدون ابهام حلقه ارتباطی سوره ال عمران با سوره نساء را با موضوع "تقوی" پیوند می دهد.تقوی یعنی کنترل به خود،انسان خودش را کنتر ل کند.زمینه های کنترل هم فرق می کند در این جا کنترل فرد در حوزه خانواده است.باز هم توجه کنید سوره نساء چگونه شروع می شود:

يا ايّها الناس اتقوا ربّكم الّذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بثّ منها رجالا كثيرا و نساء واتقوا اللّه الّذى تسائلون به و الارحام ان اللّه كان عليكم رقيبا

بنام خداوند بخشنده مهربان. اى مردم بترسيد از پروردگار خود، آن خدائى كه همه شما را از يك تن بيافريد و هم از آن جفت او را خلق كرد و از آن دو تن خلقى بسيار در اطراف عالم از مرد و زن بر انگيخت و بترسيد از آن خدائى كه به نام او از يكديگر مسئلت و درخواست مى كنيد (خدا را در نظر آريد) و درباره ارحام كوتاهى مكنيد كه همانا خدا مراقب اعمال شما است.

خطاب به همه انسان ها است نه به مومنین و مسلمانان خطاب به کل بشریت است.ای همه مردم قبول کنید که این جهان یک اربابی دارد. همه شما نسبت به ارباب و رئیس این جهان حریم و حرمت قائل بشوید.ادامه دارد.

چهار شنبه 10 اسفند 1401برچسب:,

|

ذخیره

مرغ ِ صیاد تو اَم، افتاده ام در دام ِ عشق

یا بُکش  یا دانه ده، یا از قفس آزاد کن 

سه شنبه 9 اسفند 1401برچسب:,

|

داداش محمد

دوازدهم اسفندماه سالگرد شهادت

برادر بزرگوارم شهید محمد توحیدی امین

1362 - 12/ 12/ 1364

دو شنبه 8 اسفند 1401برچسب:,

|

یا بُکش یا دانه ده

یک نظر بر یار کردم، یار نالیدن گرفت

یک نظر بر ابر کردم، ابر باریدن گرفت

یک نظر بر باد کردم، باد رقصیدن گرفت

یک نظر بر کوه کردم، کوه لرزیدن گرفت

تکیه بر دیوار کردم، خاک بر فرقم نشست

خاک بر فرقش نشیند، آنکه یار از من گرفت

رنگ زردم را ببین، برگ ِ خزان را یاد کن

با بزرگان کم نشین، اُفتادگان را یاد کن

مرغ ِ صیاد تو اَم، افتاده ام در دام ِ عشق

یا بُکش  یا دانه ده، یا از قفس آزاد کن 

ابر اگر از قبله خیزد، سخت باران می شود

شاه اگر عادل نباشد، مُلک ویران می شود

یک نصیحت با تو دارم، تو به کس ظاهر مکن

خانه یِ نزدیک دریا زود ویران میشود

یار ِ من آهنگر است و دم ز خوبان می زند

دم به دم آتش به جان مستمندان می زند

طاقت هجران ندارد، قلب پاکش نازکست

گه به آب و گه به آتش، گه به سندان میزند

 

 

دو شنبه 8 اسفند 1401برچسب:,

|

روز بخشیدن پدر

18مارس روز جهانی "بخشیدن پدر و مادر" است.

"دوست داشتنی بودن" چیزی است که باید از بچگی در ما شکل بگیرد؛ باید با تمام وجودمان حس کنیم.

اگر پدر و مادر ما ندانستند، نتوانستند یا امکانش نبوده و یا بلد نبوده اند این حس را در ما ایجاد کنند، الان مسئولیت باخودمان است و از همین حالا باید آغاز کنیم.

پدر و مادر ما آن کاری را کرده اند که بلد بودند.

باید پدر و مادرت را ببخشی تا خوشبخت شوی.

وگرنه خوشبخت نمی شوی.

چون خوشبختی هدیه افراد بالغ است.

آدم وقتی توانست پدر و مادر خود را ببخشد، از دنیای کودکی خارج می شود.

آن وقت آدمی بالغ است و آدم بالغ می تواند "خوشبخت" شود.

یک شنبه 7 اسفند 1401برچسب:,

|

صبح بخیر

خوشحال زندگی کردن می تواند انتخاب هر روز تو باشد

و همین انتخاب، کافی ست تا انگیزه ای قوی برای ادامه دادن داشته باشی!

 

 

 

یک شنبه 7 اسفند 1401برچسب:,

|