صاحبدلان

فرهنگی . اجتماعی . ادبی

م . توحیدی
م . توحیدی

به وبلاگ من خوش آمدید http://mata.lxb.ir
mata.1952@yahoo.com


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان صاحبدلان و آدرس mata.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پیوند ها

صاحبدلان

زندگی سلام

گلشن چت

مطالب اخير

داریوش شاه

اصول کلی مکتب فکر دکتر شریعتی

عاشق زندگی

روز و روزگارتان خوش باد

دوست یا برادر

دشمننی روسیه با ایران

ما نابیناییم!

برگی از تقویم تاریخ

فقه آسان

قدیما

افراد منفی

سخن گفتن با خدا

آداب شریعت

نام خانوادگی

نگفتمت مرو آنجا

همه ما شریک جرم هستیم

بهترین ها

اگر برای ....

سلام صبح بخیر

ایام گل و یاسمن و عید صیام

سلام عید فطر

شب آمرزش و غفران

خوش بینی و فعالیت های اجتماعی

روزتون بخیر

قبله ی آمال

عجب و تکبر

گناه و گناهکار

یک نامه دوستانه برای بانوی من

انسانهای نیکوکار

هر چیز و هر کار در زمان خودش باید انجام شود

آتش به اختیار

دوست خوب من سلام

آنانکه نمی اندیشند.

مذهب چیست؟

ماه کنعانی من

فاصله تولد تا مرگ

حجاب

عزت نفس داشته باش

شیخ و شیطان

متفاوت باش

نويسندگان

م . توحیدی

پیوند های روزانه

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com

امكانات جانبي

RSS 2.0


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





Alternative content


انگشتر سلیمان

با اینکه متن مقداری طولانیست اما حکایت جالبی است در مورد 
 
انگشتر سلیمان
قصه چنین است
 که سلیمان پبامبر فرزند داود، انگشتری داشت که اسم اعظم الهی بر نگین آن نقش شده بود و سلیمان به دولت آن نام، دیو و پری را تسخیر کرده و به خدمت خود در آورده بود .
( این دیوان، همان لشکریان نفسند که اگر آزاد باشند، آدمی را به خدمت خود گیرند و هلاک کنند و اگر در بند و فرمان سلیمان روح آیند، خادم دولتسرای عشق شوند. )
روزی سلیمان انگشتری خود را به کنیزکی سپرد و به گرمابه رفت. دیوی از این واقعه باخبر شد. خود را به صورت سلیمان در آورد و انگشتری را از کنیزک گرفت. دیو خود را به تخت سلیمان رساند و بر جای او نشست و دعوی سلیمانی کرد و خلق از او پذیرفتند.
و چون سلیمان از گرمابه بیرون آمد و از ماجرا خبر یافت، گفت سلیمان حقیقی منم و آن که بر جای من نشسته، دیوی بیش نیست. اما خلق او را انکار کردند. و سلیمان که به ملک اعتنایی نداشت و درعین سلطنت خود را "مسکین و فقیر" می دانست، به صحرا و کنار دریا رفت و ماهیگیری پیشه کرد.
دلی که غیب نمایست و جام جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود، چه غم دارد؟
اما دیو چون به نیرنگ و حیل بر تخت نشست از بیم آن که مبادا انگشتری بار دیگر به دست سلیمان افتد، آن را در دریا افکند تا به کلی از میان برود و خود به اعتبار پیشین بر مردم حکومت کند. چون مدتی بدین سان بگذشت، مردم آن لطف و صفای سلیمانی را در رفتار دیو ندیدند و در دل گفتند:
که زنهار از این مکر و دستان و ریو
به جای سلیمان نشستن چو دیو
و به تدریج ماهیت ظلمانی دیو بر خلق آشکار شد و جمله دل از او بگردانیدند و در کمین فرصت بودند تا او را از تخت به زیر آورند و سلیمان حقیقی را به جای او نشانند که به گفته ی حافظ:
اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
که به تلبیس و حیل، دیو سلیمان نشود
و به زبان مولانا:
خلق گفتند این سلیمان بی صفاست
از سلیمان تا سلیمان فرق هاست
و در این احوال، سلیمان همچنان بر لب بحر ماهی می گرفت. روزی ماهی ای را بشکافت و از قضا، خاتم گمشده را در شکم ماهی یافت و بر دست کرد.
سلیمان به شهر نیامد، اما مردم از این ماجرا با خبر شدند و دانستند که سلیمان حقیقی با خاتم سلیمانی، بیرون شهر است. پس در سیزده نوروز بر دیو بشوریدند و همه از شهر بیرون آمدند تا سلیمان را به تخت باز گردانند. و این روز، بر خلاف تصور عامه، روزی فرخنده و مبارک است و نحوست آن کسی راست که با دیو بسازد و در طلب سلیمان از شهر بیرون نیاید.
و شاید رسم ماهی خوردن در شب نوروز، تجدید خاطره ای از یافتن نگین سلیمان و رمزی از تلاش انسان برای وصول به اسم اعظم عشق باشد که با نوروز و رستاخیز بهار همراه است و از همین روی، نسیم نوروزی نزد عارفان همان نفس رحمانی عشق است که از کوی یار می آید و چراغ دل را می افروزد:
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل بیافروزی
ریشه های تاریخی امثال و حکم ایرانی

جمعه 26 دی 1399برچسب:,

|

سی درس ارزشمند از رجینابرت

"رجینابرت " مقاله نویس 90 ساله ،اهل اوهایو” 
این 30 درس را که طى سال های زندگى اش آموخته است را به مناسبت 90 سالگی خود به رشته تحرير درآورده :
1ـ زندگی مهربان نیست، اما بازهم خوب است.
2ـ وقتی شک داری، قدم بعدی را کوتاه تر بردار.
3ـ زندگی کوتاه تراز آن است که، برای نفرت از کسی وقت صرف کنی.
4ـ شغل تو وقتی بیمار باشی به فکر تو نخواهد بود اما دوستان و والدین ات چرا با آن ها در تماس باش.
5ـ هرماه اقساط خود را به موقع پرداخت کن.
6ـ لازم نیست در هربحثی برنده باشی.
7_ با دیگران همدردی کن این خیلی بهتر از آن است که تنهایی گریه کنی.
8 ـ هرکسی را همان طور که هست بپذیر
9_ پس انداز برای دوران پیری را با اولین چک حقوقت شروع کن.
10_ وقتی نوبت مشکلات می رسد مقاومت بیهوده است، بامسایل روبرو شو.
11ـ باگذشته ات آشتی کن،تا امروزت را خراب نکند.
12ـ بد نیست گاهی بچه هایت ببینند که گریه می کنی.
13ـ زندگی ات را بادیگران مقایسه نکن از کجا می دانی آن ها درچه وضعیتی هستند.
14ـ اگر قرار است رابطه ای پنهان بماند درگیرش نشو.
15ـ هرچیزی ممکن است در یک چشم به هم زدن تغییر کند، اما ناراحت نباش، خدا پلک نمی زند.
16ـ نفس عمیق بکش، آرام ترمی شوی  
17 ـ ازهرچه مفید، زیبا ،  یا لذت بخش نیست ،دست بردار.                                                    18ـ هر اتفاقی که واقعا به تو فشار می آورد،تو را قوی تر می کند.
19 ـ برای آن که کودکی خوبی داشته باشی هیچ وقت دیر نیست.
20 ـ وقتی قرار است به دنبال کسی بروی که دوستش داری، نگو”نه”
21ـ شمع روشن کن،ملحفه ها را نو کن دل انگیزترین لباس راحتی ات را بپوش برای زمان خاصی نگه اش ندار همین امروز زمان خاص فرا رسیده.
22 ـ آمادگی کافی است، دل را به دریا بزن.
23ـ هیچ کس جز خودت مسئول خشنودی تو نیست.
24ـ هرمشکلی که برایت پیش آمد بگو آیا پنج سال بعد هم این مساله برایم مهم است؟
25ـ همیشه زندگی را انتخاب کن
26 ـ بخشنده باش
27 ـ آن چه دیگران درباره تو فکر می کنند به تو مربوط نیست.
28 ـ زمان همه چیز را درست می کند، به زمان وقت بده
29ـ اوضاع هر چقدر بد یا خوب باشد تغییر خواهد کرد.
30 ـ خیلی جدی نباش.                                                                                                                                                                                                                    .

چهار شنبه 24 دی 1399برچسب:,

|

شش نشانه منتهی شدن یک زندگی به طلا

▪️بخش اول
♦️دکتر جان گاتمن روان شناس مشهور آمریکایی و متخصص حوزه خانواده ، بیش از ۴۰ سال است که در زمینه مشاوره خانواده و ازدواج فعالیت می کند، ۴۰ کتاب در زمینه مسائل ازدواج و خانواده نگاشته و در این زمینه ها ۱۹۰ مقاله علمی هم نوشته است. اما شهرت بین المللی او به دلیل کاری است که توانسته در طول ۱۶ سال با بررسی زندگی های زناشویی؛ هم زندگی هایی که به شکست منتهی نمی شود و هم زندگی هایی که به شکست منتهی می شوند، انجام دهد. او این زندگی ها را به قصد کشف دلایل موفقیت برخی ازدواج ها و شکست برخی ازدواج های دیگر مورد مطالعه قرار داد.
♦️بعد از مطالعه زندگی های مشترک زناشویی، گاتمن توانست پیش بینی کند که کدام یک از زوج ها سرانجام زندگی شان به طلاق منتهی می شود و کدام یک با هم باقی خواهند ماند. او توانست این پیش بینی را براساس روش هایی که زوج ها با هم بحث می کنند، بعد از گوش دادن بحث شان با هم برای ۵ دقیقه با ۹۴درصد دقت انجام دهد. دقت بالای این پیش بینی ها به این دلیل بود که او کشف کرد که کدام یک از رفتارها به شکست در زندگی زناشویی منجر می شود. او برای این پیش بینی ۶ نشانه را به طور دقیق تعیین کرد که نشان می دهند همسران به احتمال زیاد با شکست روبه رو می شوند.
 

پنج شنبه 11 دی 1399برچسب:,

|

خدایا

خدایا! تراعاشق دیدم وغریبانه عاشقت شدم

تورا بخشنده پنداشتم وگنهکارشدم تورا وفاداردیدم وبی وفایی نمودم

ولی هر کجاکه رفتم سرشکسته بازگشتم تورا گرم دیدم ودرسرد ترین لحظات به سراغت آمدم

اما…تومرا چه دیدی که همچنان بخشنده و توبه پذیرومشتاق بنده ات ماندی؟

سه شنبه 9 دی 1399برچسب:,

|

بوسه

 یک بوسه طلبکـارم و میگیـرم از آن لب

حتی اگر این کار بیفتـد به قیامت

سه شنبه 9 دی 1399برچسب:,

|

نظارت فقهاء یا حکومت فقهاء؟

« .. من دارم می بینم اگر این ها شاه را بیرون کنند، نمی توانند کشور را‌‎ ‌‏اداره کنند و آبروی روحانیت و دین و همه از بین می رود ..»

 گزیده مصاحبه با آیت الله محمدعلی گرامی،

مرحوم آقای بروجردی در‌‎ ‌‏موارد متعدد در پاسخ به اعتراض افراد فرموده بود:

 چه می گویید؟ اگر شاه را بیرون کنیم،‌‎ ‌‏مملکت را به دست چه کسی بدهیم؟

 بعد اشاره کرده بود به شیخی، که پدر یکی از‌‎ ‌‏آقایان فعلی و از معاریف حوزه است، گفته بود:

این را که می بینی همان دکتر اقبال است‌‎ ‌‏به اضافه ریش و عمامه.

می خواهی مملکت را به دست این ها بدهم؟‏

آقای بروجردی به نزدیکان مرحوم میرزای شیرازی فرموده بود:

شما در خانه هایتان‌‎ بگردید نامه های میرزا و مکاتباتش با ناصر الدین شاه را پیدا کنید...

 ناصر الدین شاه به‌‎ ‌‏میرزا نامه نوشت که:

 جناب حجة الاسلام ملاذ الأنام!

حالا که چنین است کلام شما را‌‎ پذیرفتیم.

حالا مملکت را خودتان اداره کنید، ما هم در خدمت شما هستیم.

آقای‌‎ ‌‏بروجردی فرمود:

میرزا خیلی عقل کرد و در جواب نوشت:

 حضور مبارک اعلا حضرت‌‎ ‌‏فلان، کماکان شما شاه و ما رعیّت هستیم ولی ما هنوز ناظریم اگر کار خلافی جلو آمد باز‌‎ ‌‏هم ما هستیم.

یکی از کسانی که این عقیده را داشت آیت‌الله شریعتمداری بود.

موقعی که ما در جیرفت‌‎ ‌‏تبعید بودیم یکی از رفقا مخفیانه به قم آمد و با عده ای از بازاری های قم نزد حضرت آیت الله ‌‏شریعتمداری رفت و با ایشان به تندی دعوا کرد که شما چرا کوتاه می آیید؟

 امام دارد راجع‌‎ ‌‏به شاه و آمریکا صحبت می کند، شما از قانون اساسی دم می زنید.

ایشان گفته بودند که‌‎ مرا بی دین ندانید، من دارم می بینم که اگر این ها شاه را بیرون کنند، نمی توانند کشور را‌‎ ‌‏اداره کنند آبروی روحانیت و دین و همه از بین می رود...

‌‏مرحوم شهید صدر نیز کتابی دارد‌‎ ‌‏با عنوان «خلافة الانبیاء و نظارة العلماء» که آقا جمال موسوی که قبلاً اصفهان بوده و حالا‌‎ ‌‏ساکن تهران است آن را به فارسی ترجمه کرده است.

تأسف خوردم که بعضی این کتاب‌‎ ‌‏را جمع آوری کردند.

عقیده افراد باید محفوظ باشد. فوقش شما ردّ کنید. چرا جمع‌‎ ‌‏آوری کنید؟!

در آن جا ایشان تصریح کرده اند که علما باید ناظر باشند و حکومت مال‌‎ ‌‏معصومین است.‏

 صادق طباطبایی فرزند مرحوم آیت الله سلطانی طباطبایی در خاطرات خود آورده است:

«در یکی از روزهای بهار سال ۱۳۳۱ که نوجوانی ۹ ساله بودم، گروهی از طلبه‌های جوان و سیاسی از تهران عازم قم شده بودند تا با آیت‌‌الله بروجردی دیدار کنند.

طلبه جوانی که بعد‌ها فهمیدم نواب صفوی بود، سخنان تندی ایراد می‌کرد که هیچ چیز از آن در خاطرم نمانده است.

 بعد‌ها خبردار شدم که نواب و یارانش قصد دیدار با آیت‌الله بروجردی را داشتند که ایشان آن‌ها را نپذیرفته بودند.

از پدرم شنیدم که چند روز بعد که اصحاب آیت‌الله بروجردی از جمله پدرم در محضر ایشان بودند، یکی از بزرگان و از مدرسان حوزه علت این رفتار را از آقای بروجردی سؤال کرده و می‌پرسد چرا این افراد را که خواهان حکومت اسلامی هستند، نپذیرفتید؟

ایشان در جواب می‌گویند: این آقایان می‌خواهند شاه را بردارند ولی امثال شما را به جای او بگذارند.

 شخص دیگری که از علمای بزرگ و فقهای برجسته بوده است می‌پرسد، مگر چه اشکالی دارد؟

 آیت‌الله بروجردی در جواب می‌گویند:

 بزرگترین اشکال این است که شاه نهایتا با اسلحه توپ و تفنگ به جان مردم می‌افتد، با این اسلحه می‌شود مقابله کرد!

ولی اگر شما به جای او نشستید، اسلحه شما ایمان و عقاید مردم است که به جان مردم می‌اندازید.

با این اسلحه نمی‌توان به راحتی مقابله کرد و لذا دین و ایمان مردم به بازی گرفته می‌شود...»

سه شنبه 9 دی 1399برچسب:,

|

یک نکته جالب ریاضی

نکته جالب ریاضی
از زمان کودکی و در همون سال های اولیه مدرسه به ما یاد دادند که عدد زوج عددی هست که فقط و فقط بر ۲ یا مضارب ۲ قابل تقسیم باشه و اگر عددی تقسیم بر ۲ یا مضارب ۲ مثل ۴ یا ۶ و.. بشه و اعشار نیاره اون عدد زوج هست و اعداد زوج قابل تقسیم بر اعداد فرد نیستند و در صورت تقسیم شدن اون عدد حاصله حتما به اعشار ختم میشود. 
مثلا ۴/۶۶۶=۳÷۱۴ 
ولی یک عدد هست که باعث تعجب همگان شده است‌
عدد ۲۵۲۰ که بر تمام اعداد از ۱ تا ۱۰ قابل تقسیم هست بدون اینکه هیچ اعشاری بیاره.
 
عدد ۲۵۲۰ را
ابتدا به ساکن فکر می کنید که یک عدد طبیعی و ساده است، درصورتیکه اینطور نیست، این عدد حتی نخبگان ریاضی را به تعجب وا داشت، نکته عجیب و غریب این عدد این است که این عدد به تمام اعداد 1 تا 10 چه زوج و چه فرد قابل تقسیم است.
و وقتی که می‌گوییم قابل تقسیم است، یعنی بدون اعشار
۲۵۲۰=۱÷۲۵۲۰
۱۲۶۰=۲÷۲۵۲۰
۸۴۰=۳÷۲۵۲۰
۶۳۰=۴÷۲۵۲۰
۵۰۴=۵÷۲۵۲۰
۴۲۰=۶÷۲۵۲۰
۳۶۰=۷÷۲۵۲۰
۳۱۵=۸÷۲۵۲۰
۲۸۰=۹÷۲۵۲۰
۲۵۲=۱۰÷۲۵۲۰
 
و پس از آن که نخبگان ریاضی در فهم آن درماندند به این نتیجه رسیدند که این عددحاصلضرب 《7×30×12 》  که با نگاه اول فکر میکنید که اعدادی تصادفی باشند، ولی نکته قابل تامل اینجا بود که این اعداد حاصلضرب.     
 
روزهای هفته 7 × روزهای ماه 30 × ماه‌های سال 12.
 
هرکس به رمز این عدد واقف شد شاید به قسمتی از اسرار جهان آگاه گردد.

پنج شنبه 4 دی 1399برچسب:,

|

خواندن نماز به زبان فارسی

واکنش مرحوم آیت الله حاج آقا رحیم ارباب به خواندن نماز به فارسی

 آقاى دكتر محمد جواد شریعت كه با جمعى از دانشجویان با مرحوم حاج آقا رحیم ارباب اصفهانى دیدار كرده است، خاطره آن ملاقات را چنین باز می‏ گوید:

 سال ۱۳۳۲ شمسی ،  من و عده ‏اى از جوانان پر شور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم كه چه دلیلى دارد نماز را به عربى بخوانیم؟! چرا نماز را به زبان فارسى نخوانیم؟!

عاقبت تصمیم گرفتیم نماز را به فارسى بخوانیم و همین كار را هم كردیم.

 خانواده هایمان كم كم از این موضوع آگاهى یافتند و به فكر چاره افتادند . آن‏ها، پس از تبادل نظر با یكدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت ، ما را از این كار باز دارند و اگر مؤثر نیفتاد، راهى دیگر برگزینند .

 چون پند دادن آن‏ها مؤثر نیفتاد ، ما را نزد یكى از روحانیان آن زمان بردند .

آن روحانى وقتى فهمید ما به زبان فارسى نماز می ‏خوانیم، به شیوه ‏اى اهانت ‏آمیز ، نجس و كافرمان خواند .

  این عمل او ما را در كارمان راسخ‏ تر ساخت . عاقبت‏ یكى از پدران، افراد را به این فكر انداخت كه ما را به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فكر مورد تأیید قرار گرفت .

 آن‏ها نزد حاج آقا ارباب شتافتند و موضوع را با وى در میان نهادند . او دستور داد در وقتى معین ما را خدمتش رهنمون شوند . در روز موعود ما را كه تقریبا پانزده نفر بودیم، به محضر مبارك ایشان بردند .

 در همان لحظه اول، چهره نورانى و خندان وى ما را مجذوب ساخت، آن بزرگ مرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم كه با شخصیتى استثنایى روبه رو هستیم . آقا در آغاز دستور پذیرایى از همه ما را صادر فرمود . سپس به والدین ما فرمود: شما كه به فارسى نماز نمی خوانید، فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید . وقتى آن‏ها رفتند، به ما فرمود: بهتر است ‏شما یكى یكى خودتان را معرفى كنید و بگویید در چه سطح تحصیلى و چه رشته ‏اى درس می ‏خوانید .

  آنگاه، به تناسب رشته و كلاس ما، پرسش‏هاى علمى مطرح كرد و از درس‏هایى مانند جبر و مثلثات و فیزیك و شیمى و علوم طبیعى مسائلى پرسید كه پاسخ اغلب آن‏ها از توان ما بیرون بود . هر كس از عهده پاسخ بر نمی ‏آمد، با اظهار لطف وى و پاسخ درست پرسش رو به رو می ‏شد . پس از آن كه همه ما را خلع سلاح كرد، فرمودند : والدین شما نگران شده ‏اند كه شما نمازتان را به فارسى مى ‏خوانید، آن‏ها نمى ‏دانند من كسانى را مى ‏شناسم كه - نعوذبالله - اصلاً نماز نمى‏ خوانند .

شما جوانان پاك اعتقادى هستید كه هم اهل دین هستید و هم اهل همت . من در جوانى مى ‏خواستم مثل شما نماز را به فارسى بخوانم ولى مشكلاتى پیش آمد كه نتوانستم . اكنون شما به خواسته دوران جوانى ‏ام جامه عمل پوشانیده ‏اید، آفرین به همت ‏شما .

 در آن روزگار، نخستین مشكل من ترجمه صحیح سوره حمد بود كه لابد شما آن را حل كرده ‏اید . اكنون یكى از شما كه از دیگران مسلط تر است، بگوید بسم الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه كرده است ؟

  یكى از ما به عادت دانش ‏آموزان دستش را بالا گرفت و براى پاسخ دادن داوطلب شد . آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه ما یك نفر است ! زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند بر نمى‏ آمدم . بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرمایید بسم الله را چگونه ترجمه كردید؟ آن جوان گفت: طبق عادت جارى به نام خداوند بخشنده مهربان . حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نكنم ترجمه درست ‏بسم الله چنین باشد . در مورد «بسم‏» ترجمه «به نام‏» عیبى ندارد. اما «الله‏» قابل ترجمه نیست; زیرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمى ‏توان ترجمه كرد.

 مثلا اگر اسم كسى «حسن‏» باشد، نمى ‏توان به آن گفت «زیبا» . ترجمه «حسن‏» ، زیبا است. اما اگر به آقاى حسن بگوییم آقاى زیبا، خوشش نمى ‏آید . كلمه الله اسم خاصى است كه مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مى ‏كنند .

 نمى ‏توان «الله‏» را ترجمه كرد، باید همان را به كار برد .

خب «رحمن‏» را چگونه ترجمه كرده ‏اید؟ رفیق ما پاسخ داد: بخشنده .

حضرت ارباب فرمود: این ترجمه بد نیست، ولى كامل نیست. زیرا «رحمن‏» یكى از صفات خدا است كه شمول رحمت و بخشندگى او را مى ‏رساند و این شمول در كلمه بخشنده نیست. «رحمن‏» یعنى خدایى كه در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر كافر رحم مى‏ كند و همه را در كنف لطف و بخشندگى خود قرار مى ‏دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا مى‏ فرماید . در هر حال، ترجمه بخشنده براى «رحمن‏» در حد كمال ترجمه نیست .

 خب، رحیم را چطور ترجمه كرده‏ اید؟ رفیق ما جواب داد: «مهربان‏» .

حضرت آیت الله ارباب فرمود: اگر مقصودتان از رحیم من بودم - چون نام وى رحیم بود - بدم نمى ‏آمد «مهربان‏» ترجمه كنید ! اما چون رحیم كلمه ‏اى قرآنى و نام پروردگار است، باید درست معنا شود . اگر آن را «بخشاینده‏» ترجمه كرده بودید، راهى به دهى مى ‏برد. زیرا رحیم یعنى خدایى كه در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو مى ‏كند . پس آنچه در ترجمه «بسم الله‏» آورده ‏اید، بد نیست ولى كامل نیست و اشتباهاتى دارد .

 من هم در دوران جوانى چنین قصدى داشتم اما به همین مشكلات برخوردم و از خواندن نماز فارسى منصرف شدم .

 تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود، اگر به دیگر آیات بپردازیم، موضوع خیلى پیچیده ‏تر مى ‏شود . اما من معتقدم شما اگر باز هم بر این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسى برندارید. زیرا خواندنش از نخواندن نماز به طور كلى بهتر است !

 در این‏جا، همگى شرمنده و منفعل و شكست‏ خورده از وى عذرخواهى كردیم و قول دادیم، ضمن خواندن نماز به عربى، نمازهاى گذشته را اعاده كنیم .

 ایشان فرمود: من نگفتم به عربى نماز بخوانید، هر طور دلتان مى ‏خواهد بخوانید . من فقط مشكلات این كار را براى شما شرح دادم .

 ما همه عاجزانه از وى طلب بخشایش و از كار خود اظهار پیشمانى كردیم . حضرت آیت الله ارباب، با تعارف میوه و شیرینى، مجلس را به پایان برد.

...

پنج شنبه 4 دی 1399برچسب:,

|