صاحبدلان

فرهنگی . اجتماعی . ادبی

م . توحیدی
م . توحیدی

به وبلاگ من خوش آمدید http://mata.lxb.ir
mata.1952@yahoo.com


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان صاحبدلان و آدرس mata.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پیوند ها

صاحبدلان

زندگی سلام

گلشن چت

مطالب اخير

داریوش شاه

اصول کلی مکتب فکر دکتر شریعتی

عاشق زندگی

روز و روزگارتان خوش باد

دوست یا برادر

دشمننی روسیه با ایران

ما نابیناییم!

برگی از تقویم تاریخ

فقه آسان

قدیما

افراد منفی

سخن گفتن با خدا

آداب شریعت

نام خانوادگی

نگفتمت مرو آنجا

همه ما شریک جرم هستیم

بهترین ها

اگر برای ....

سلام صبح بخیر

ایام گل و یاسمن و عید صیام

سلام عید فطر

شب آمرزش و غفران

خوش بینی و فعالیت های اجتماعی

روزتون بخیر

قبله ی آمال

عجب و تکبر

گناه و گناهکار

یک نامه دوستانه برای بانوی من

انسانهای نیکوکار

هر چیز و هر کار در زمان خودش باید انجام شود

آتش به اختیار

دوست خوب من سلام

آنانکه نمی اندیشند.

مذهب چیست؟

ماه کنعانی من

فاصله تولد تا مرگ

حجاب

عزت نفس داشته باش

شیخ و شیطان

متفاوت باش

نويسندگان

م . توحیدی

پیوند های روزانه

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com

امكانات جانبي

RSS 2.0


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





Alternative content


همه ما شریک جرم هستیم

همزمان با انتشار خبر خودکشی کیومرث پوراحمد، فیلمساز مطرح ایرانی در ۷۳ سالگی، نشر مهری که در لندن فعال است، اعلام کرد رمان *«همه ما شریک جرم هستیم»* که در سال ۱۴۰۰ با نام حمید حامد به عنوان نویسنده منتشر شده بود، در حقیقت نوشته کیومرث پوراحمد است و او به علت سکونت در ایران، این رمان را با نام مستعار منتشر کرده است.
مدیر نشر مهری همچنین اعلام کرد که دانلود رمان برای کسانی که داخل ایران هستند، رایگان است؛ تصمیمی که باعث شد کتاب تا زمان نگارش این متن، بیش از ۲۶۰ هزار بار دانلود شود. این در حالی است که تیراژ کتاب‌های ادبی در ایران در برخی موارد به ۲۰۰ و ۳۰۰ نسخه رسیده است.
رمان *«همه‌ ما شریک جرم هستیم»* روایت شخصیتی است به نام آرش آذرپناه، فرزند یک تیمسار ارتش شاهنشاهی که مادرش معاون وزیر آموزش و پروش وقت، فرخ‌رو پارساست. آرش اما می‌خواهد به سربازی برود و بعد از گرفتن کارت پایان خدمت، به برادرش در آمریکا بپیوندد.
آرش برخلاف موقعیتی که مناصب پدر و مادرش برایش به وجود آورده، تصمیم می‌گیرد که به سپاه دانش بپیوندد و به یک روستای دور برود.
او به روستایی به نام هجرک در استان اختران اعزام می‌شود؛ نام‌هایی که وجود خارجی ندارند.
این روستا در یکی مناطق کویری مرکز ایران واقع شده؛ جایی که زندگی مردمان روستا با فقر و فلاکت و در بی‌آبی و محرومیت در دهه ۴۰ خورشیدی می‌گذرد.
 
ورود آرش به روستا نه تنها ورود سواد و آگاهی و آب و درمان و برکت است، بلکه جایگاه زنان را در روستا تغییر می دهد. گلبانو که زنی قدرتمند است و در عمل تمامی کارهای روستا به دوش اوست، زیر سایه کدخدا نمی‌تواند جایگاه اصلی‌اش را بیابد. اما با حضور آرش، اعتماد به نفس پیدا کرده و در نهایت به درجه کدخدایی ارتقا می‌یابد. دخترش ماه جهان هم که دختری اهلِ کتاب و شعر و ادبیات است، با تشویق آرش به دانشگاه می‌رود، دکترای ادبیات می‌گیرد و استاد دانشگاه می‌شود.
آقای پوراحمد که رمان را در سال ۱۳۹۹ تمام کرده، به صورت نمادین اما بسیار شفاف عقاید شخصی خود را در مورد شرایط ایران در زمان شاه و همچنین وقوع انقلاب در این رمان شرح می‌دهد.
دنیای ساخته شده به دست آرش در پیش از انقلاب، دنیایی است که رو به آبادانی و آزادی دارد و در آن دین و روحانیون جایی ندارند؛ دنیایی که عقل حاکم است و جایی برای خرافات نیست؛ دنیایی که در آن مسئولین حکومتی تنها در خدمت مردم هستند، از فساد در میانشان خبری نیست.
در این رمان به طور مشخص از دو سیاستمدار نام برده شده است؛ فرخ‌رو پارسا و امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر زمان پهلوی که هر دو بعد از انقلاب به دست انقلابیون اعدام شدند.
در دنیای این رمان تا پیش از انقلاب، شعر و ترانه و موسیقی ورد زبان آدم‌هاست و رقص و عشق‌بازی جزو لاینفک زندگی‌شان.
اگرچه کیومرث پوراحمد به سیاست‌هایی از جمله انقلاب سفید نقدهایی دارد، اما در کل دهه ۴۰ خورشیدی در ایران را دهه‌ای تصویر کرده که ایران رو به پیشرفت است و رفاه و دانایی عامه مردم رو به افزایش است. اما در نهایت این انقلاب است که در این رمان مانع پیشرفت مردمان شده و کشور را به ویرانی و تباهی می‌کشد.
 
کیومرث پوراحمد از دهان یکی از شخصیت‌های خود به نام یاور که اتفاقا زخم خورده ساواک است و کار خود را به عنوان استاد دانشگاه از دست داده و به هجرک تبعید شده، روح‌الله خمینی را یک فرد مرتجع معرفی کرده که با رای دادن زنان مخالف بوده و آمدنش با اعدام و کشتار و حمام خون بوده است.
روایت آروزها و کابوس‌های یک ملت
رمان *«همه‌ی ما شریک جرم هستیم»*، رمانی است در ۴۰۰ صفحه و در ۱۴ فصل که دو فصل آخر آن بعد از انقلاب رخ می‌دهد؛ در زمانی که دیگر آرش و ماه‌جهان ازدواج کرده‌اند، دو فرزند دارند و به آمریکا مهاجرت کرده‌اند.
اما آوا دختر یاور که از پنج سالگی در لندن زندگی کرده، به هجرک برگشته تا بداند پدرش در کجا تبعید بوده و چطور زندگی می‌کرده است و حالا کجاست. هجرک در این دوران، به خرابه‌ای تبدیل شده پر از مرداب و گنداب‌هایی لبالب کرم و لجن و مردمانی که یا مرده‌اند، یا رفته‌اند بدون آنکه اثری از خود به جا بگذارند.
 
این رمان، در واقع فریاد کیومرث پوراحمد، بدون سانسور و تیغ ارشاد است برای اینکه این کارگردان سینما و تلویزیون، نظراتش را درباره اثرات انقلاب بر زندگی نسل او بیان کند؛ فریادی پر از خشم و عصبانیت مرد هنرمندی که در زمان انقلاب تنها ۲۹ سال داشته است.
 
کیومرث پوراحمد اگرچه آثار ماندگار خود را بعد از انقلاب ساخته، اما سالهای سال سانسور، صدای او را در سینه خفه کرد و در این رمان، هزاران فریاد ناگفته دارد از بی‌عدالتی، سالها خانه نشینی، سالها به ارشاد رفتن، سالها مبارزه برای ساختن آنچه که می‌خواسته و سالها سانسور. و شاید از این منظر رمان رادیکال به نظر آید و برخی روایات و صحنه‌های آن، غیرضروری به نظر برسند.
نویسنده در روایت خود فریاد می زند که از هر آنچه به عنوان خط 
قرمز در عرف و آیین و سنت و قانون کشور آمده، بیزار است و آنها را منافی آزادی و آبادانی می‌داند. جامعه ساخته شده در رمان *«همه‌ی ما شریک جرم هستیم»*، جامعه رویاها و همزمان کابوس‌های ذهن خسته اما کمی امیدوار فیلمساز صاحب نامی است که می‌توان آن را یکی از نمادین‌ترین و صریح‌ترین رمان‌هایی دانست که در رد انقلاب اسلامی سال ۵۷ در ایران نوشته شده است.
 
در پایان رمان اسب‌هایی با یال‌های آتش گرفته از هجرک می‌گذرند؛ اسب‌های آزادی که در آتش می‌سوزند و کسی مرگ آن‌ها را جدی نمی‌گیرد؛ همانها که شاید با سکوت خود به زعم نویسنده در این جنایت سهیم‌اند.
 
رمان با جمله‌ای از جرج اورول شروع می‌شود: «مردم زیر سلطه سیاستمداران فاسد، چپاولگر و جنایتکار، قربانی نیستند؛ شریک جرم‌اند»
و در نهایت با جستجوی آوا، زنی جوان در پی هویت خویش در وطن پدری‌اش به پایان می‌رسد؛ دختری که در پی پدر خود یاور به کشورش بازگشته است.
 
پایان این رمان را می‌توان پیشگویی کیومرث پوراحمد از اعتراض‌های «زن، زندگی، آزادی» توصیف کرد و امیدواری او به زنانی از نسل جوان که می‌آیند تا ایران را از ویرانی و تباهی برهانند. از این منظر رمان آقای پوراحمد نه تنها اثری تماما در ستایش زن و زنانگی، بلکه رمانی امیدوارانه است.

شنبه 16 ارديبهشت 1402برچسب:,

|

بهترین ها

ﯾﮏ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ "ﺳﺮ" ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻟﯽ "ﻣﻐﺰ"ﻧﺪﺍﺭﺩ،

ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻤﯽ ﺍﺻﻄﮑﺎﮎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ،

ﻓﻮﺭﺍ ﻣﺸﺘﻌﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﺍﺛﺮﺍﺕ ﺍﯾﻦ ﺍﺷﺘﻌﺎﻝ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ "ﻭﯾﺮﺍﻧﮕﺮ"ﺑﺎﺷﺪ.

ﻫﻤﻪ ﻣﺎ "ﺳﺮ" ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ "ﻣﻐﺰ" ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ.

ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﺁﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ "ﻭﺍﮐﻨﺶ" نشان ﻧﺪﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﺩﺗﯽ ﮔﺮﺍﻧﻘﺪﺭ ﺍﺳﺖ.

بهترین جواب بدگویی سکوت

بهترین جواب خشم صبر

بهترین جواب درد تحمل

بهترین جواب تنهایی تلاش

بهترین جواب سختی توکل

بهترین جواب خوبی تشکر

بهترین جواب زندگی قناعت

بهترین جواب شکست امیدواری.

برای جبران اشتباهات، به دوستانت همانقدر زمان بده که برای خودت فرصت قائل می شوید

پنج شنبه 14 ارديبهشت 1402برچسب:,

|

اگر برای ....

پنج شنبه 14 ارديبهشت 1402برچسب:,

|

سلام صبح بخیر

سلام صبح بخیز

پنج شنبه 14 ارديبهشت 1402برچسب:,

|