صاحبدلان

فرهنگی . اجتماعی . ادبی

م . توحیدی
م . توحیدی

به وبلاگ من خوش آمدید http://mata.lxb.ir
mata.1952@yahoo.com


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان صاحبدلان و آدرس mata.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پیوند ها

صاحبدلان

زندگی سلام

گلشن چت

مطالب اخير

داریوش شاه

اصول کلی مکتب فکر دکتر شریعتی

عاشق زندگی

روز و روزگارتان خوش باد

دوست یا برادر

دشمننی روسیه با ایران

ما نابیناییم!

برگی از تقویم تاریخ

فقه آسان

قدیما

افراد منفی

سخن گفتن با خدا

آداب شریعت

نام خانوادگی

نگفتمت مرو آنجا

همه ما شریک جرم هستیم

بهترین ها

اگر برای ....

سلام صبح بخیر

ایام گل و یاسمن و عید صیام

سلام عید فطر

شب آمرزش و غفران

خوش بینی و فعالیت های اجتماعی

روزتون بخیر

قبله ی آمال

عجب و تکبر

گناه و گناهکار

یک نامه دوستانه برای بانوی من

انسانهای نیکوکار

هر چیز و هر کار در زمان خودش باید انجام شود

آتش به اختیار

دوست خوب من سلام

آنانکه نمی اندیشند.

مذهب چیست؟

ماه کنعانی من

فاصله تولد تا مرگ

حجاب

عزت نفس داشته باش

شیخ و شیطان

متفاوت باش

نويسندگان

م . توحیدی

پیوند های روزانه

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com

امكانات جانبي

RSS 2.0


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





Alternative content


کتاب ضیافت افلاطون

کتاب «ضیافت» اثر «افلاطون» و یکی از مهمترین دیالوگ‌های افلاطون است. موضوع کتاب به این صورت است: « محوریت داستان نیز بر سقراط متمرکز است. آگاتون ضیافتی ترتیب می‌دهد که سقراط نیز به این مجلس دعوت شده است. آن‌ها تصمیم می‌گیرند بر خلاف رسم معمول می‌گساری این‌بار مقدار کمی بنوشند و به صحبت در مورد عشق بپردازند. فدروس از عشق و خدای عشق می‌گوید از این که عشق باعث ایجاد شجاعت و فداکاری در فرد عاشق می‌گردد. از این که عشق کهن سال‌ترین خدایان است. پوزانیاس بین عشق والا و پست تمایز قائل می‌شود. که البته عشق والا همان عشق یک مرد به پسری جوان و زیباست!! اروکسیماخوس عشق را به فراتر از انسان بسط می‌دهد و طب و ورزش و .... همه را نوعی از عشق می‌داند.» در قسمتی از کتاب می‌خوانیم: «عشق است که روح بیگانگی را از ما می‌گیرد  و از روح دوستی و مهر سرشارمان می‌سازد. اوست که موجب آمیزش و حشر و نشر می‌شود. اوست که ناظر جشن‌ها و رقص‌ها و نذرهاست. اوست که خوشخویی می‌بخشد و ترشرویی را می‌زداید. موهبتش موهبت نیک خواهی است نه کین خواهی و بدخواهی. او را رامش و نرم خویی است، مهر عظیم است.» این کتاب را نشر «جامی» منتشر کرده است.
نقد و بررسی تخصصیکتاب ضیافت اثر افلاطون
این کتاب را باید یکی از مهمترین کتاب‌های افلاطون به حساب آورد. کتابی که در غالب دیالوگ نوشته شده است و هنوز هم جزو آثار بسیار مهم فلسفی است. تاریخ نگارش این رساله به درستی آشکار نیست ولی از قراین برمی‌آید که پس از سال ۳۸۵ (پیش از میلاد) نوشته‌شده باشد. با هم کمی در مورد این کتاب می‌خوانیم:
ضیافتی با موضوع عشق
اسم اصلی این کتاب «سومپوسیون» است. این واژه در یونان باستان به معنی  تحت الفظی« هم‌نوشی، هم‌گساری، هم‌پیالگی» است. ترجمه‌ی ضیافت نیز ترجمه ی مناسبی برای این عبارت است. «موضوع این دیالوگ اروس یا عشق است و این اثر مهمترین اثر افلاطون در زمینه‌ی عشق است. اثر دیگر افلاطون درباره‌ی عشق که با ضیافت هم در پیوند است فایدروس است. همچنین این رساله پیوندهایی هم با رساله‌ی فایدون دارد. این دیالوگ از دیالوگ‌های سقراطی افلاطون بوده که در آنها سقراط چهرهی اول آن است. این رساله به گونه‌ی روایتی‌است که در بخشی از آن خواننده شاهد گفتگوی بازیگران آن با یکدیگر است

دو شنبه 17 آبان 1400برچسب:,

|

تو صادق ترین بی شرف قوه قضائیه هستی

تو صادق ترین بی شرف قوه قضائیه هستی

 در شرکت لاستیک دنا مدیر خرید خارجی قطعات برق و الکترونیک بودم. و به مدت یک دهه واحد خرید خارجی را ساماندهی کردم و از یک محفل سه، چهار نفره به ساختاری بیست نفره و در زیر مجموعه‌های متفاوت سازمانش دادم، شامل: واحد دریافت سفارشات از کارخانه، واحد ‌دریافت پروفورما از تولیدکننده خارجی و ثبت سفارش برای فروشنده، واحد تخصیص ارز و گشایش اعتبار، واحد بیمهٔ داخلی و بین‌المللی، واحد قراردادهای پروژه‌ها، واحد حمل و نقل خارجی، واحد ترخیص ‌و گمرکات، واحد حمل داخلی و تحویل جنس به کارخانه.

در طول این مدت، هم کیفیت لاستیک‌های دنا بالا رفت، هم فروش آن به سودهای میلیاردی رسید.

سهام اصلی این شرکت متعلق به بریجستون ژاپن بود که سازمان صنایع ملی آن را خرید و نامش را به دنا (نام کوهی در شیراز) تغییر داد.

ناگهان در اوج سودآوری تصمیم گرفتند شرکت دنا را خصوصی‌سازی کنند. آن را به مزایده گذاشتند و نهایتا تشکیلاتی به نام «بنیاد فاطمیه قم» برنده شد. بعدا مشخص شد که مزایده‌ای در کار نبوده و این بنیاد از طریق روابط، صاحب شرکت شده. برای فروش شرکت دنا صدمیلیارد تومان قیمت گذاشته بودند. بنیاد آن را به ده میلیارد تومان دریافت کرد. ده میلیارد را هم قسط‌بندی کردند ماهی یک میلیارد تومان پرداخت شود. بعد از پرداخت قسط اول، مابقی اقساط بخشیده شد. و صاحبان جدید شرکت همان قسط ‌اول را هم از نقدینگی شرکت پرداخت کردند. یعنی سازمان صنایع ملی شرکت دنا را به بنیاد فاطمیه قم هدیه کرد. بنیاد فاطمیه قم هم سه کار کرد:

۱- ساختمان دفتر مرکزی دنا در  انتهای خیابان جردن  را تخریب و به یک برج تجاری تبدیل کرد. (این دفتر، معماری زیبایی داشت که می‌توانست تبدیل به موزه شود ولی تخریب شد. یکی از سکانس‌های فیلم «عروسی خوبان» ساخته محسن مخملباف در همین محل فیلمبرداری شد).

۲- لاستیک با کیفیت و سودآور دنا به لاستیک بی‌کیفیت و زیان‌ده تبدیل شد و شرکت دنا در بورس به لیست سیاه رفت.

۳- اخراج کارشناسان، مدیران و مهندسان در دستور کار قرار گرفت. که یکی از آن‌ها هم من بودم.

فردی هم که رئیس بنیاد فاطمیه قم بود، محمد یزدی بود.

از مدیریت شرکت، شکایت کردم. قوه قضائیه دو سال من را دواند. بعد از دو سال، قاضی پرونده به من گفت: حق با توست ولی من نمی‌توانم به نفع تو رأی صادر کنم. یا رضایت بده پرونده مختومه شود، یا مجبورم علیه تو رأی صادر کنم. علت را که پرسیدم گفت: کسی که تو علیه‌اش شکایت کردی (محمد یزدی) رفیق رئیس من است (دری نجف‌آبادی، رئیس وقت دیوان عدالت اداری) اگر به نفع تو رأی دهم بازنشستگی من خراب می‌شود.

من هم گفتم رضایت نمی‌دهم و تو هم هرکاری که می‌خواهی بکن. و فی‌البداهه این جمله به زبانم آمد و به او گفتم:

تو صادق‌ترین بی‌شرف قوه قضائیه هستی.

و دیگر نه او را دیدم، نه شرکت را، نه یزدی را.

قاضی بازنشسته شد.

شرکت دنا به فنا رفت.

یزدی هم مرد.

دو شنبه 17 آبان 1400برچسب:,

|

دیندار احمق کیست؟

دیندار احمق کیست؟!
 
وقتی روستایی بهداشت و حمّام و مدرسه ندارد و تو به آنجا بروی و مسجد بسازی؛ تو یک دیندار احمقی!
وقتی مردمی گرسنه و بیکار باشند و به نان شب محتاج و تو آنها را شب و روز نصیحت به تقوا و پرهیزکاری و قناعت ‌کنی، تو یک دیندار احمقی !!!!
وقتی عده‌ای از دختران و زنان جامعه ما به سبب فقر اقتصادی یا فرهنگی، تن فروشی می‌کنند و تو  اصلاً رگ غیرتت نمی‌جنبد، ولی اگر روسری آنان در خیابان کمی از سرشان عقب برود،  رگ گردنت کلفت می‌شود و عَربده می‌کشی، تو یک دیندار احمقی !
اگر مدارس ما در سیستان و بلوچستان ، کرمان ، خراسان جنوبی و هرمزگان بعد از گذشت ۴۳ سال از عمر انقلاب هنوز سرویس بهداشتی ندارد، وسیله سرمایش و گرمایش ندارد و حتی معلم ندارد ولی تو فقط به فکر فرستادن یک روحانی برای تبلیغ دین به آنجا هستی؛ تو یک دیندار احمقی!
وقتی سنّ فحشا در دختران جامعه به ۱۳ سال رسیده و تو نگران نیستی و کاری نمیکنی، ولی ناراحت می‌شوی از اینکه دختران و زنان برای نگاه کردن مسابقه فوتبال به استادیوم بروند، تو یک دیندار احمقی!
اگر به این همه حجم دزدی، اختلاس و رشوه و فساد اقتصادی در میانِ مسئولین ریز و درشت در این کشور، اعتراضی نمی‌کنی، ولی تحمّل آب بازی بچّه‌های نوجوان و جوان در پارک‌های شهر را نداری و یا از برگزاری کنسرتِ موسیقی در شهرها غصه میخوری، واقعاً غصّه بخور چون تو یک دیندار احمقی !!!اگر به کارگرانی که ۶ماه بی‌حقوق مانده و دانشجویان و معلّمان و هر کس دیگری که مشکلِ صنفی دارند اجازه یک فریاد یا اعتراض ساده را به بهانه تشویش اذهان عمومی یا تضعیف امنیّت ملّی نمی‌دهی، ولی به اعتراضات سیاسی و اجتماعی مردم انسوی دنیا حق می دهی و حمایت میکنی، تو یک دیندار احمقی!
وقتی از ورشکسته شدن صنایع داخلی بخاطر تورم و گرانی دلار و قوانین دست و پا گیر گمرکی در ورود مواد اولیه صنایع بی‌خبری از طرف ِ دیگر میلیارد میلیارد ورود کالاهای قاچاق و اتومبیل‌های لوکس در روز ِ روشن از مرزهای مجاز و گمرکات کشور تو را تحریک نمی کند؛ تو یک دیندار احمقی!! 
اگر کودکان سرزمینمان در فقر وفلاکت غوطه‌ور هستند و در سرما و گرما زیر کپرها و سیاه چادرها زندگی می‌کنند و تو به طلاکاری قبور امامان کمک میکنی، تو یک دیندار احمقی!!
 
یک لحظه تفکر بهتر از صد سال عبادت

دو شنبه 17 آبان 1400برچسب:,

|

پیتزا گوگل

این جوک نیست بلکه یک واقعیت است که روزی همه ما را اسیر خود خواهد کرد:
 
مکالمه‌ای بین گوگل و یک فرد که قصد سفارش پیتزا را دارد:
کاربر: سلام، اونجا گوردان پیتزا هست؟
گوگل: نه آقا، اینجا پیتزا گوگل هست.
کاربر: یعنی شماره اشتباهی رو گرفتم؟
گوگل: نه، این پیتزا فروشی رو گوگل خریده.
کاربر: آها، می‌خوام یه پیتزا سفارش بدم.
گوگل: از همیشگی می‌خواید؟
کاربر: همیشگی؟ شما می‌دونید من همیشه چی سفارش می‌دم؟
گوگل: با توجه به شمارتون، شما در 15 سفارش قبلیتون پیتزای بزرگ با پنیر دوبل سفارش دادید.
کاربر: بله، درسته! این بار هم مثل همیشه باشه.
گوگل: بهتر نیست این دفعه یک پیتزای متوسط سبزیجات سفارش بدید؟
کاربر: نه من از سبزیجات متنفرم.
گوگل: اما وضعیت کلسترول شما اصلاً خوب نیست!
کاربر: از کجا می‌دونید؟
گوگل: ما نتیجه آزمایش خون شما برای 7 سال گذشته رو داریم.
کاربر: شاید اینطور باشه اما من اون پیتزایی که پیشنهاد دادید رو نمی‌خوام. من برای کلسترول بالا دارو استفاده کردم.
گوگل: اما شما داروهاتون رو منظم مصرف نمی‌کنید. توی چهار ماه گذشته تنها یه بار یک بسته قرص 30 تایی از داروخانه ... برای تنظیم کلسترول خریدید.
کاربر: بقیه قرص‌ها رو از یه داروخانه دیگه خریدم.
گوگل: اما از تراکنش‌های کارت اعتباری شما همچین چیزی دیده نمی‌شه.
کاربر: نقدی حساب کردم.
گوگل: اما با توجه به حساب بانکی‌تون، همچین پولی رو هزینه نکردید.
کاربر: یه حساب بانکی دیگه دارم!!!
گوگل: توی لیست مالیات شما چیزی درباره حساب دیگه ذکر نشده.
کاربر: ... من از گوگل، فیسبوک، توییتر و واتس آپ و... متنفرم. می‌خوام برم به یه جزیره بدون اینترنت، جایی که هیچ اینترنت و خط موبایلی نباشه که جاسوسی منو بکنه...
.گوگل: فهمیدم، اما باید پاسپورتتون رو تمدید کنید چون 5 هفته پیش منقضی شده

دو شنبه 17 آبان 1400برچسب:,

|

سه قانون کائنات

1- قانون جبران :
در کائنات هر فعلی که برای تو صورت می گيرد يا نعمتی به تو می رسد 
(حال با هر واسطه اي) بايد در ازاء آن فعلي براي جبران انجام بدهی. چنانچه اين جبران صورت نگيرد، براساس همين قانون، کائنات خودش چيز ديگری را بعنوان جبران از تو مي گيرد. 
بنابراين هر انساني بايد در زندگی خويش بسيار دقيق باشد و به دقت مراقب باشد که 
چگونه و چرا نعمتی را جبران نكرده است. 
جبران از هر طريقی صورت می گيرد. از پرداخت يک مابه ازاء گرفته تا جواب 
لبخندی را با لبخند دادن. برخی آن را به قانون کارما نيز تشبيه کرده اند.
 
2- قانون جذب:
افكار و ذهن ما هم از جنس انرژي ست. هر يک از ما درست مانند يک فرستنده - 
گيرنده (هر دو در يک مجموعه) هستيم و انرژی های خاصي را با فركانس های خاص 
مرتعش و منتشر می کنيم.
 قانون جذب ناظر بر اين امر است که هرگونه انرژی را (چه مثبت و چه منفی) با هر 
فركانسی مرتعش کنی، دقيقا" همان را به سوی خودت جذب می کنی.
 
 مثال: هرگاه بر اين نگرانی تمركز شديد داری که نكند فلان بيماری لا علاج را بگيرم 
و به شدت از آن بترسی، خود بخود سيگنالی در اين رابطه با کائنات می فرستی که در 
سطح فركانس خاصی عمل می کند و (انگار که آنرا از کائنات درخواست کرده باشی) 
همان را برايت به تحقق درمي آورد. 
حال اختيار با توست که مدام بترسی، مشكوک باشی، نگران آينده باشی، نگران از دست دادن کسی يا چيزی باشی و ... 
يا نه، به کائنات اعتماد و اطمينان قلبی داشته باشی و هميشه با اتكاء و اتكال به او، و بدون ترس، با انرژی زنده روزگار را بگذرانی و از من ذهنيت هرچه بيشتر دوری کنی.
 
3- قانون مزرعه:
ركن اول قانون مزرعه :
وقتی چيزی می کاری بايد صبر کنی تا در وقت خودش به تو محصول بدهد. غير از 
اين ممكن نيست. 
پس "صبر" ركن اول قانون مزرعه است. 
صبر با تحمل تفاوت دارد. 
تحمل همراه با نارضايتي است در صورتی که صبر همراه با رضايت و پذيرش است.
 
ركن دوم قانون مزرعه:
 رسيدگي و مراقبت صحيح از دانه اي که کاشته اي. 
زماني که داري صبر مي کني بايد با تلاش پيگير همراه باشد (کارهايی هست که بايد 
در اين مدت انجام بدهی ، و خیلی کارها را هم نباید انجام بدهی). 
عجله هرگز کاری را به نتيجه نرسانده و نمی رساند و تنها نتيجه اش "زجر درونی" خودت است.

پنج شنبه 13 آبان 1400برچسب:,

|

بازدید سرزده از ادرات

« بازدید سرزده » یکی ازعلایق اصلی حاکمان ما به ویژه جریان محافظه کار است.

از رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه تا رئیس جمهور و وزرا همگی علاقه دارند تا سفرهای آنان به نقاط مختلف کشور در قالب بازدید سرزده توسط رسانه ها و خبرگزاری ها بازتاب داده شده و خبررسانی شود.

اما این میزان از علاقه مسئولان و ارزشگذاری جامعه برای بازدید سرزده به چه معناست؟

آیا در کشورهای توسعه یافته جهان هم مسئولان اجرایی و قضایی اینچنین علاقه ای به بازدید سرزده داشته و در کمین سازمان ها و ادارات دولتی نشسته و سرزده برای بازرسی وارد می شوند؟

آیا بایدن و مکرون و مرکل و دیگر کشورهای پیشرفته و پیشرو ... هم چند خبرنگار و مجری صدا و سیما همراه کرده وسعی می کنند به صورت سرزده از نهادهای دولتی بازرسی نمایند؟

آنچه مشخص است، بازدیده سرزده مطلوب و مورد علاقه کشورهایی است که در آنها ترس و اطاعت از فرد به جای ترس و اطاعت از قانون حاکم است و قانون اقتدار خود را از دست داده است.

بی شک در کشورهایی که قانون حرف اول و آخر را میزند نیازی به بازدید سرزده نیست، چرا که قانون همه روزه و همه ساعت مانند شمشیر دموکلس بالای سر کارمندان و کارکنان دولتی آویزان است و کسی جرات تخطی از آن را به خود نمی دهد و به عواقب سنگین چنین رفتاری کاملا آگاه است.

بازدید سرزده درجوامعی ارزش و اهمیت می یابد که قانون اقتدار خود را از دست داده [یا از ابتدا اصلا اقتداری نداشته است] و خفیف و خوار نگه داشته می شود.

در این جوامع پُست ها و جایگاههای مختلف سیاسی مانند رئیس قوه قضاییه و مجریه هستند که جای قانون نشسته و صاحب قدرت و اقتدار هستند. [و به همین دلیل است که رسیدن به قدرت در این جوامع این میزان جذابیت دارد].

این میزان جذابیت «بازدید سرزده» درمیان مسئولان و مردم ریشه در قصّه «شاه عباس و رضاشاهی» دارد که نانوای کم فروش را در تنور انداخته و مهندس سازنده پل را هنگام عبور اولین قطار در زیر پل نشانده است.

جذابیت بازدید سرزده بیشتر از آنکه محصول و باز تولید جامعه مدرن با حاکمیت قانون باشد، محصول و باز تولید جامعه ای است که به جامعه و حکومت نگاه خانخانی و ارباب - رعیتی دارد.

در این جوامع نه ترس از قانون بلکه ترس از شلاق ارباب است که امور را رتق و فتق مینماید.

بی جهت نیست که میرزا یوسف خان مستشارالدوله که رساله «یک کلمه» را صد و پنجاه سال پیش نوشته است، اصلیترین نیاز جامعه ایران که عامل و باعث اصلی تفاوت ایران و اروپا شده را کلمه «قانون» معرفی کرده است.

و بی جهت نیست که میرزا یوسف خان به خاطر نوشتن همین رساله به دستور ناصرالدین شاه اموال و خانه اش غارت و خود به غل و زنجیر کشیده شده و آنقدر کتاب یک کلمه را بر سرش کوفته اند که بر اثر عوارض آن، چشمانش آب آورده است ...

چهار شنبه 12 آبان 1400برچسب:,

|

انتشارات امیرکبیر - عبدالرحیم جعفری

 ( زاده ۱۲ آبان ۱۲۹۸ تهران -- درگذشته ۱۰ مهر ۱۳۹۴ تهران) بنیانگذار و مدیر پیشین انتشارات امیرکبیر
 
عبدالرحیم " تقی" جعفری، بنیانگذار مهم‌ترین و گسترده‌ترین مؤسسه خصوصی چاپ و انتشار کتاب در تاریخ ایران و خاورمیانه است که تا سال ۱۳۵۸ دارنده و گرداننده این بنگاه انتشاراتی بود و در سال ۱۳۵۸ به حکم دادگاه انقلاب، سازمان تبلیغات اسلامی، مؤسسه انتشارات امیرکبیر را تصرف کرد.
 وی که پدرش پیش از تولد او به‌مشهد رفت و هیچ‌گاه بازنگشت، ناگزیر در غیاب پدر، نام خاندان مادر را بر پسر نهادند: «عبدالرحیم استاد محمدجعفر» وی بعداً نام خانوادگی خود را به «جعفری» تغییر داد.
او کار را از کتاب‌فروشی روی پله‌های مسجدشاه در بازار تهران آغاز کرد و با رها کردن درس،  به کارگری روی‌آورد و چندی بعد، در چاپخانه «علی‌اکبر علمی» به کار مشغول شد. در همان زمان با پیشنهاد علمی، با دختر برادر وی ازدواج کرد و زندگی مستقلی تشکیل داد. از آنجا که کارگری و کارمندی، بلندنظری و روحیه دوراندیش او را ارضاء نمی‌کرد، با ده ـ دوازده هزار تومان پس انداز، در ۲۸ آبان ۱۳۲۸ در اتاقی در طبقه دوم چاپخانه آفتاب، انتشارات امیرکبیر را پایه‌گذاری کرد. با درایت و حسن مدیریت وی، طولی نکشید که انتشارات امیرکبیر به‌یکی از بزرگترین مؤسسات چاپ و نشر کتاب در کشور تبدیل شد، تا جایی که می‌توان او و بنگاه انتشاراتی‌اش را، یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین عوامل تحول فرهنگی ایران در پیش از انقلاب نام نهاد. جعفری در این دوران، می‌کوشید تا در حوزه‌های مختلف، کاستی‌های موجود در زمینه کتاب را مرتفع سازد.
لادن پارسی در این خصوص می‌نویسد:
«جعفری که سر نترس، ذهن اقتصادی و دل بزرگی دارد، علاوه بر تأسیس انتشاراتی، چاپخانه و چندین کتابفروشی، در دوران [تصدی] خانلری بر وزارت فرهنگ و هنر در ۱۳۴۲ و در زمانی که کتاب‌های درسی سامانی نداشتند، با تأسیس شرکتی متشکل از چند ناشر و چاپخانه‌دار، چاپ و انتشار کتاب‌های درسی دوره دبیرستان را به‌عهده گرفت و در کمتر از یکسال چاپ، پخش و توزیع کتاب‌های درسی در سراسر کشور را قانونمند کرد. پس از ۱۲ سال تلاش در حوزه، کتاب‌های درسی به امیرکبیر برگشت و به زودی شرکت کتاب‌های جیبی و انتشارات ابن سینا و ... را ضمیمه امیرکبیر کرد.»
اموال جعفری و مؤسسه انتشاراتی امیرکبیر در سال ۱۳۵۸ مصادره شد. وی در کتاب خاطراتش، چندین بار به بعضی از موارد اتهامش مانند: انتشار کتاب‌های صادق هدایت و بزرگ علوی؛ انتشار چهار جلد «تاریخ اجتماعی ایران» انتشار کتاب «مردان خودساخته» که در آن به رضاشاه به‌عنوان یکی از مردان خودساخته پرداخته شده بود؛ انتشار کتاب‌های علی دشتی؛ انتشار کتاب «شاه جنگ ایرانیان» نوشتن نامه به‌شاه برای دریافت طلب، از شرکت طبع و نشر کتاب‌های درسی ایران؛ چاپ تصویری از او و همکارانی که در تهیه و نشر «شاهنامه امیرکبیر» سهیم بودند در کنار فرح پهلوی و داشتن سهام شرکت سهامی افست، که سهامدار عمده‌اش سازمان شاهنشاهی بود، اشاره می‌کند. اما چنان‌که جعفری نوشته، مهم‌ترین دلیل بازداشت، زندانی شدن و مصادره اموال او مشکلاتی است که با اسماعیل رائین پیدا کرده است.
 عبدالرحیم جعفری در ۹۶ سالگی درگذشت.
 

چهار شنبه 12 آبان 1400برچسب:,

|

:سافار روانشناس بزرگ ایتالیایی، الفبای زندگی را این چنین بیان می‌کند:

:سافار روانشناس بزرگ ایتالیایی، الفبای زندگی را این چنین بیان می‌کند:
 
پذیرا باشید:
دیگران را همانگونه که هستند بپذیرید، حتی اگر برایتان مشکل باشد که عقاید، رفتارها و نظرات آنها را درک کنید.
خودتان را جدا سازید:
خود را از تمام چیزهایی که مانع رسیدن شما به اهدافتان می‌شود جدا سازید.
خلق کنید:
خانواده‌ای از دوستان و آشنایانتان تشکیل دهید و با آنها امیدها، آرزوها ناراحتی‌ها و شادی‌هایتان را شریک شوید.
تصمیم بگیرید:
تصمیم بگیرید در زندگی موفق باشید در آن صورت شادی راهش را به طرف شما پیدا می‌کند و اتفاقات خوشایند و دلپذیری برای شما رخ خواهد داد.
کاوشگر باشید:
جستجو و آزمایش کنید. دنیا چیزهای زیادی برای ارائه کردن دارد و شما هم قادرید چیزهای زیادی را ارائه دهید. هر زمان که کار جدیدی را آزمایش می کنید خودتان را بیشتر می‌شناسید.
ببخشید:
ببخشید و فراموش کنید. کینه فقط بارتان را سنگین‌تر می‌کند و الهام بخش ناخوشایندی است. از بالا به موضوع نگاه کنید و به خاطر داشته باشید که هر کسی امکان دارد اشتباه کند.
رشد کنید:
عادات و احساسات نادرست خود را ترک کنید تا نتوانند مانع و سد راه شما برای رسیدن به اهدافتان شوند.
امیدوار باشید:
به بهترین چیزها امید داشته باشید و هرگز فراموش نکنید که هر چیزی امکان‌پذیر
است، البته اگر در کارهایتان پشتکار داشته باشید و از خدا کمک بخواهید.
نادیده بگیرید:
امواج منفی را نادیده بگیرید. روی اهدافتان تمرکز کنید و موفقیت‌های گذشته را بخاطر
بسپارید. پیروزی‌های گذشته نشانه و رابطی برای موفقیت‌های آینده خواهد بود.
سفر کنید:
به جاهای جدید سر بزنید و با فکر روشن، امکانات جدید را آزمایش کنید. سعی کنید هر روز چیزهای جدیدی را بیاموزید، بدین صورت رشد خواهید کرد و احساس زنده بودن می‌کنید.
بدانید:
بدانید که هر مساله‌ای هر چقدر هم که سخت و دشوار باشد در نهایت حل خواهد شد.
همانطور که گرمای مطبوع و دلپذیر بهار پس از سرمای طاقت فرسای زمستان می‌آید.
دوست بدارید:
اجازه دهید که عشق به جای نفرت، قلبتان را پر کند. زمانی که نفرت در قلب شما ساکن است هیچ فضای خالی برای عشق وجود ندارد، اما موقعی که عشق در قلبتان ساکن است، تمام خوشبختی و شادی در وجودتان قرار دارد.
مدیر باشید: 
بر زمان مدیریت داشته باشید، تا استرس و نگرانی کمتری شما را رنج دهد. استفاده درست از زمان باعث می‌شود که روی موضوعات مهم بهتر تمرکز کنید.
توجه کنید:
هرگز افراد فقیر، ناامید، رنج کشیده و ضعیف را نادیده نگیرید و هر نوع کمکی را که قادرید به این افراد ارائه دهید از آنان دریغ نکنید.
باز کنید:
چشم‌هایتان را باز کنید و به تمام زیبایی‌هایی که در اطرافتان وجود دارد نگاه کنید، حتی در سخت‌ترین و بدترین شرایط، چیزهای زیادی برای سپاسگزاری وجود دارد. 
بازی و تفریح کنید:
فراموش نکنید که در زندگیتان تفریح و سرگرمی داشته باشید‌. بدانید که موفقیت بدون شادی و لذت‌های مشروع، مفهومی ندارد.
سوال کنید:
چیزهایی را که نمی‌دانید بپرسید، زیرا که شما برای یاد گرفتن به این کره خاکی آمده‌اید.
آرامش داشته باشید:
اجازه ندهید که نگرانی و استرس بر زندگی شما حاکم شود و به یاد داشته باشید که همه‌چیز در نهایت درست خواهد شد.
سهیم شوید:
استعدادها‌، مهارت‌ها، دانش و توانائی‌هایتان را با دیگران تقسیم کنید، زیرا هزاران برابر آن به سمت خودتان برمی‌گردد.
تلاش کنید:
حتی زمانی که رویاهایتان غیر ممکن به نظر می‌رسند تلاشتان را بکنید. با تلاش و مشارکت در انجام کارها ماهر و خبره می‌شوید.
استفاده کنید:
از استعدادها و توانایی‌هایتان به عنوان بهترین هدیه استفاده کنید. استعدادهایی که تلف شوند، ارزشی ندارند. استفاده صحیح از استعدادها و توانایی‌هایتان برای شما پاداش‌های غیرمنتظره‌ای به دنبال دارد.
احترام بگذارید:
برای دوستان و اقوامی که شما را حمایت و تشویق کرده‌اند، ارزش قایل شوید و هر کاری که از دستتان بر می‌آید برای آنها انجام دهید.
خواستن:
خواسته‌های خود را به کائنات بیان نمایید و منتظر وقوع آنها در زمان مناسب باشید. 
اشعه ایکس:
با دقت و شبیه اشعه ایکس به قلب‌های انسان‌های اطراف خود بنگرید، در نتیجه شما زیبایی و خوبی را در قلب آنها خواهید دید. 
اجازه دهید:
اجازه دهید که صداقت و درستکاری وارد زندگی‌تان شود. 
اگر شما در راه درستی حرکت کنید، در انتها خوشبختی را خواهید یافت.
تمرکز کنید:
زمانی که خاطرات تلخ، ذهنتان را پر کرده است، به جاهای شاد بروید

دو شنبه 3 آبان 1400برچسب:,

|