صاحبدلان

فرهنگی . اجتماعی . ادبی

م . توحیدی
م . توحیدی

به وبلاگ من خوش آمدید http://mata.lxb.ir
mata.1952@yahoo.com


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان صاحبدلان و آدرس mata.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پیوند ها

صاحبدلان

زندگی سلام

گلشن چت

مطالب اخير

داریوش شاه

اصول کلی مکتب فکر دکتر شریعتی

عاشق زندگی

روز و روزگارتان خوش باد

دوست یا برادر

دشمننی روسیه با ایران

ما نابیناییم!

برگی از تقویم تاریخ

فقه آسان

قدیما

افراد منفی

سخن گفتن با خدا

آداب شریعت

نام خانوادگی

نگفتمت مرو آنجا

همه ما شریک جرم هستیم

بهترین ها

اگر برای ....

سلام صبح بخیر

ایام گل و یاسمن و عید صیام

سلام عید فطر

شب آمرزش و غفران

خوش بینی و فعالیت های اجتماعی

روزتون بخیر

قبله ی آمال

عجب و تکبر

گناه و گناهکار

یک نامه دوستانه برای بانوی من

انسانهای نیکوکار

هر چیز و هر کار در زمان خودش باید انجام شود

آتش به اختیار

دوست خوب من سلام

آنانکه نمی اندیشند.

مذهب چیست؟

ماه کنعانی من

فاصله تولد تا مرگ

حجاب

عزت نفس داشته باش

شیخ و شیطان

متفاوت باش

نويسندگان

م . توحیدی

پیوند های روزانه

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com

امكانات جانبي

RSS 2.0


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





Alternative content


چنگیز در همدان

معروف است که چنگیز خان مغول پس از فجایع در نیشابور به همدان رفت و به مردم آنجا گفت:
یک سوال از شما می‌پرسم اگر جواب درست و خوبی بدهید، در امان هستید.
 
او پرسید: من از جانب خدا آمده‌ام یا خودم؟
 
در میان جمع چوپانی دلیر و نترس رو به چنگیز کرد و گفت:
تو نه از جانب خدا آمده‌ای و نه از جانب خود. بلکه اعمال ما است که تو را به اینجا آورده است!
وقتی ما برای اندیشمندان و عاقلان خود احترام قائل نشدیم و به عده‌ای فرومایه و نادان مقام و منزلت دادیم و احترامش نمودیم، نتیجه اش لشکرکشی تو به اینجاست...

چهار شنبه 30 شهريور 1401برچسب:,

|

فشار قبر چیست؟

   استاد الهی قمشه_ای، اینگونه می گوید:
 که مرگ واقعی چگونه است وفشار قبر چیست؟
آیا فشار قبر واقعیت دارد؟
استادالهی قمشه ای
جدا شدن روح از بدن هنگام مرگ قطعی ، در کسری از ثانیه انجام میشود . این لحظه چنان سریع اتفاق می افتد که حتی کسی که چشمانش لحظه مرگ باز است فرصت بستن آن را پیدا نمیکند . یکی از شیرین ترین تجربیات انسان دقیقا لحظه جدا شدن روح از جسم میباشد . یه حس سبک شدن و معلق بودن .
بعد از مرگ اولین اتفاقی که می افتد این است که روح ما که بخشی از آن هاله ذهن است و در واقع آرشیو اطلاعات زندگی دنیوی اوست شروع به مرور زندگی از بدو تولد تا لحظه مرگ میکند و تصاویر بصورت یک فیلم برای روح بازخوانی میشود . شاید گمان کنیم که این اتفاق بسیار زمان بر است . زمان  در واقع قرارداد ما انسانهاست . این ما هستیم که هر دقیقه را 60 ثانیه قرارداد میکنیم . اما زمان در واقع فراتر این تعاریف است . 
با مرور زندگی ، روح اولین چیزی که نظرش به آن جلب میشود،  وابستگیهای انسان در طول زندگی میباشد . برخی از این وابستگی ها در زمان حیات حتی فراموش شده بود ولی در این مرحله دوباره خودنمایی میکند .میزان وابستگی دنیوی برای هرکس متغیر است .
روح از بین خاطراتش وابستگی های خود را جدا میکند . این وابستگی ها هم مثبت است هم منفی . مثلا وابستگی به مال دنیا یک وابستگی منفی و وابستگی مادر به فرزندش هم نوعی دلبستگی و وابستگی مثبت محسوب میشود . ولی به هرحال وابستگی ست . 
 
این وابستگی ها کششی به سمت پایین برای روح ایجاد میکند که او را از رفتن به سمت هادی یا راهنما جهت خروج از مرحله دنیا باز میدارد . یعنی روح بعد از مرگ تحت تاثیر دو کشش قرار میگیرد . یکی نیروی وابستگی از پایین و دیگری نیروی بشارت دهنده به سمت مرحله بعد . اگر نیروی وابستگی ها غلبه داشته باشد باعث میشود روح تمایل پیدا کند که دوباره وارد جسم گردد . چون توان دل کندن از وابستگی را ندارد و دوست دارد دوباره آن را تجربه کند . به همین جهت روح به سمت جسم رفته و تلاش میکند جسم مرده را متقاعد کند که دوباره روح را بپذیرد . فشاری که به "روح" وارد میشود جهت متقاعد کردن جسم خود در واقع همان فشار قبر است. 
 
این فشار به هیچ وجه به جسم وارد نمیشود . چون جسم دچار مرگ شده و دردی را احساس نمیکند . پس فشار قبر در واقع فشار وابستگی هاست و هیچ ربطی ندارد که شخص قبر دارد یا ندارد . این فشار هیچ ربطی به شب زمینی ندارد و میتواند از لحظه مرگ شروع گردد . 
یکی از دلایل تلقین دادن به فرد فوت شده در واقع این است که به باور مرگ برسد و سعی در برگشت نداشته باشد .
بعد از مدتی روح متقاعد میشود که تلاش او بیهوده است و فشار قبر از بین میرود .
وابستگی ها باعث میشود که روح ، شاید سالها نتواند از این مرحله بگذرد .   بحث روح های سرگردان و سنگین بودن قبرستانها بدلیل همین وابستگی هاست . گاهی تا سالها فرد فوت شده نمیتواند وابستگی به قبر خود و جسمی که دیگر اثری از آن نیست را رها کند . 
به امید اینکه بتوانیم به درک این شعر برسیم:
         
دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ ...
 بگذار و بگذر
ببین و دل مبند
چشم بینداز و دل مباز
که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت ...
نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد که چشمهایتان ندیده، نگذارید زبانتان چیزی را بگوید که قلبتان باور نکرده...
"صادقانه زندگی کنید"
 
ما موجودات خاکی نیستیم که به بهشت میرویم. ما موجودات بهشتی هستیم که از خاک سر برآورده ایم...

چهار شنبه 29 شهريور 1401برچسب:,

|

نامدگان و رفتگان

 نامدگان و رفتگان، از دو کرانۀ زمان

سوی تو می‌دوند هان، ای تو همیشه در میان

نامدگان یعنی نسل های آینده، و رفتگان یعنی نسل های گذشته و خداوسلام بر نامدگان و رفتگان.

نامدگان و رفتگان، از دو کرانۀ زمان

سوی تو می‌دوند هان، ای تو همیشه در میان

نامدگان یعنی نسل های آینده، و رفتگان یعنی نسل های گذشته و خداوند در میانه ی گذشتگان و آیندگان، مرکزیت و مرجعیت دارد و همه چیز به او برمی گردد و او همیشه هست.

کسانی که به دنیا نیامده و کسانی که از دنیا رفته اند، همه به سوی او می آیند که همیشه زنده و در میانه است!

خداوند مربوط به گذشته و آینده نیست و همیشه در زمان و در هر حال جاری و ساری است. إِلَى اللّهِ مَرْجِعُكُمْ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (هود-4)ند در میانه ی گذشتگان و آیندگان، مرکزیت و مرجعیت دارد و همه چیز به او برمی گردد و او همیشه هست.

کسانی که به دنیا نیامده و کسانی که از دنیا رفته اند، همه به سوی او می آیند که همیشه زنده و در میانه است!

خداوند مربوط به گذشته و آینده نیست و همیشه در زمان و در هر حال جاری و ساری است. إِلَى اللّهِ مَرْجِعُكُمْ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (هود-4)

در چمنِ تو می‌چرد آهوی دشت آسمان

گرد سرِ تو می‌پرد باز سپید کهکشان

هر چه به گِرد خویشتن، می‌نگرم درین چمن

آینۀ ضمیر من، جز تو نمی‌دهد نشان

در این چمن رنگارنگ عالم، در هر چیز که پیرامون خود می نگرم، هیچ جز تو نمی بینم و در آینة ذهن من چیزی جز تو نیست. چنان که باباطاهر می گفت:

به صحرا بنگرم، صحرا ته وینم

به دریا بنگرم، دریا ته وینم

بهر جا بنگرم کوه و در و دشت،

نشان رویِ زیبای ته وینم

چرا خود را پس پرده پنهان کرده ای و نشان نمی دهی!

 ای گل بوستان‌سرا، از پسِ پرده‌ها درآ

بوی تو می‌کِشد مرا وقت سحر به بوستان

تفسیر حدیث "کنز مخفی" است که طبق آن خدا گنجی مخفی بود که می خواست او را ببینند. پس عالم و آدم را به وجود آورد تا دیده شود: « کُنْتُ کَنزا مَخفّیا فَاَحبَبْتَ اَن اُعْرَف فَخَلَقْتُ الخلَقَ لاِعرَف »: من گنجي پنهان بودم، دوست داشتم كه شناخته شوم، پس خلق را آفريدم تا شناخته شوم.

آه که می‌زند برون، از سر و سینه موجِ خون

من چه کنم که از درون، دست تو می‌کشد کمان

کمان توست که از درون من بر سر و سینه ام می نشیند و من در مقابل تو چاره ای ندارم: از سر و سینة من موج خون بیرون می زند و من حال خود را نمی فهمم. من در قبضة تو ام و از خود اختیاری ندارم. تویی که کمان وجود مرا می کشی. این بیت دقیقاً تفسیر آیه "وَما رَمَيتَ إِذ رَمَيتَ" (انفال-17) است.

در این آیه خداوند می فرماید: تو نبودی که تیر پرتاب کردی بلکه من بودم که کمان را کشیدم.

پیش وجودت از عدم، زنده و مرده را چه غم؟

کز نفس تو دم به دم، می شنویم بوی جان

با وجود تو، زنده و مرده از عدم و مردن، غم و باکی ندارند.

زیرا که تو با نفخة خود، هر دم جانی دیگر در عالم و آدم می دمی.

"نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي" تو که باشی کسی از مردن هراس ندارد و غمگین نمی شود که بودنت یعنی جان. یعنی زندگی!

پیش تو، جامه در برم، نعره زند که بَردَرَم

 آمدمت که بنگرم، گریه نمی دهد امان

جامه ای که در تن من است، به من می گوید مرا پاره کن! می خواهم او را ببینم که به عشق دیدارش آمده ام ولی گریة شوق مانع دیدن تو می شود .

یک شنبه 6 شهريور 1401برچسب:,

|

علی اشرف درویشیان

 ۳ شهریور زادروز علی‌اشرف درویشیان
 
( زاده ۳ شهریور ۱۳۲۰ کرمانشاه -- درگذشته ۴ آبان ۱۳۹۶ تهران ) نویسنده
 
او داستان‌نویس و پژوهشگر حوزه ادبیات عامه بود که بسیاری از افسانه‌ها را در کتاب افسانه‌‌ها و متل‌های کردی آورده ‌است.
او درباره‌ قصه‌های کودکی‌اش می‌گفت:
 
"در زندگی پای قصه‌های خیلی از قصه‌ گویان نشستم، اما مادر بزرگم از همه  آنها‌ بهتر بود و به آنچه می‌گفت آگاهی کافی داشت‌. افسانه را با آب و تاب و با سود جستن از مثل‌ها و اصطلا‌حات محلی بیان می‌کرد‌. آن‌ها را با مسائل روز و نکته‌های مورد علا‌قه ما می‌آمیخت،‌ آرام و بی‌شتاب قصه می‌گفت و عقیده داشت که گفتن متل در روز سبب کسالت و خستگی می‌شود، ‌بنابراین همیشه شب‌ها و به‌ویژه پیش از خواب برای ما قصه می‌گفت‌. پدرم هم قصه‌‌گوی خوبی بود، اما نه به اندازه مادربزرگم‌. او کم‌ سواد بود و برای ما اشعار حافظ و باباطاهر را می‌خواند‌. نخستین کتاب داستانی که به‌خانه‌ ما آمد، امیرارسلا‌ن نامدار بود که من در ۹ سالگی در شب‌های زمستان برای خانواده می‌خواندم".
 
وی در سال ۱۳۳۷ پس از گذراندن دوره‌ دانشسرای مقدماتی کرمانشاه ۸ سال در روستاهای کرمانشاه و گیلا‌نغرب آموزگار بود.
در سال ۱۳۴۵ در دانشگاه تهران در رشته‌ ادبیات فارسی و سپس تا کارشناسی ارشد روان‌شناسی تربیتی درس خواند و همزمان در دانشسرای عالی تهران تا رشته‌ مشاوره و راهنمای تحصیلی پیش رفت.
او از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ به سبب نوشتن کتاب "از این ولا‌یت" و فعالیت‌های سیاسی، ۳ بار دستگیر و ممنوع‌‌القلم شد و ۶ سال به‌خاطر انتشار کتاب‌هایش در زندان بود و مجموعه‌ "فصل نان" و قصه‌ "رنگینه" را در زندان نوشت و توسط همسرش به‌خارج از زندان فرستاد‌.
وی در بسیاری از آثارش از جمله در آبشوران، سال‌های ابری، فصل نان و همراه آهنگ‌های بابام به زندگی خودش و سختی‌های آن سالها پرداخته است.
علی اشرف درویشیان در ۷۶ سالگی درگذشت.
 
آثار:
بیستون.
آبشوران: نشرچشمه.
فصل نان: نشرچشمه.
همراه آهنگ‌های بابام: نشرچشمه.
گل طلا وکلاش قرمز.
ابر سیاه هزار چشم.
روزنامه دیواری مدرسه ما.
رنگینه.
کی برمی‌گردی داداش جان.
آتش در کتابخانه بچه‌ها.
چون و چرا.
داستان‌های محبوب من (۶ جلد): نشرچشمه.
سلول ۱۸.
سی و دوسال مقاومت در زندان‌.
افسانه‌ها و متل‌های کردی: نشرچشمه.
سال‌های ابری (۲ جلد): نشرچشمه.
درشتی (مجموعه داستان کوتاه): نشرچشمه.
مجموعه ۲۰ جلدی فرهنگ افسانه‌های ایرانی با همکاری رضا خندان مهابادی.
واژه‌نامه گویش کرمانشاهی.
یادمان صمد (صمدبهرنگی).
شب آبستن. 
از این ولایت: نشرچشمه.
قصه‌های آن سال‌ها: نشرچشمه.
خاطرات صفرخان (صفر قهرمانیان): نشرچشمه.

پنج شنبه 3 شهريور 1401برچسب:,

|

واژگان عربی در شاهنامه

▪️از جمله اموری که ما باید از غربیان بیاموزیم، روش درست مطالعه و دقت در تحقیق مطالب است، چه در مسائل علمی و چه در مباحث ادبی، حدس و گمان، تقریب و تخمین، و اتکا به ذوق و سلیقهٔ شخصی، امروز دیگر ارزش و اعتباری ندارد و حتی در انتقاد ادبی و امور ذوقی به کاری نمی‌آید. وصف‌های کلی و مبهم مانند «فصیح» و «بلیغ» و «منسجم» و «مستحکم» و «زیبا» و «شیوا» و مانند آن‌ها که معمول محقق و ادیب شرقی بوده است و هنوز هست، ممکن است درباره همهٔ شاعران و نویسندگان یکسان به ‌کار برود، اما هیچ‌یک بر علم خواننده یا شنونده چیزی نمی‌افزاید و شاید تنها فایدهٔ آن‌ها آن باشد که بر جهل و ابهامی که در ذهن گوینده یا نویسنده وجود دارد، پرده‌پوشی کند.
علت اصلی توسل به این عبارت‌های مبهم و کلی، کاهلی است. دقت و صراحت، زحمت دارد و فرصت می‌خواهد و ما که از زحمت گریزانیم و در شتابی که برای کسب شهرت داریم، فرصتمان تنگ است، کجا می‌توانیم دقیق و صریح باشیم.
آقای پل همبر [استاد دانشگاه نوشاتل سوییس] لغت‌های عربی شاهنامه را به‌ حسب دفعات استعمال آن‌ها تقسیم و تجزیه کرده است. از روی این تقسیم معلوم می‌شود که ٢٢ لغت عربی هر یک صد بار یا بیش‌تر در شاهنامه آمده است. این لغت‌ها از این مقوله‌هاست: علم افلاک، اصلاحات جنگ و شکار، آرایش و زیور، معانی و عواطف، حروف.
مولف رساله یادآور می‌شود که بعضی از محققان (از آن جمله هورن و ماسه) احتمال داده‌اند که کاتبان به‌تدریج بعضی لغت‌های عربی را در متن شاهنامه به جای لفظ‌های فارسی گذاشته باشند. این نکته صحیح است و در بعضی موارد می‌توان این احتمال را به یقین نزدیک دانست برای مثال می‌گوییم که کلمهٔ «عفو» فقط یک بار در شاهنامه آمده است در این شعر:
خدایا «عفو» کن گناه ورا
بیفزای در حشر جاه ورا
تلفظ کلمه‌ی «عفو» بر وزن «سَبو» در فارسی وجود ندارد و صورت هندی این کلمه است. مصراع اول این بیت در نسخه بدل چنین است: «خدایا ببخشا گناه ورا...» پس به احتمال غالب عبارت «عفو کن» را کاتبی هندی به‌جای «ببخشا» در شعر فردوسی وارد کرده است.
 
 
▪️بیست و سه لغت هست که میان ۵٠ تا ١٠٠ بار به‌ کار رفته است، از مقوله‌های ذیل:
علم افلاک، جانورشناسی، جنگ و سپاه، اداره و امور مدنی، آرایش و زیور، عواطف.
 
شصت و نه لغت عربی در شاهنامه از ٢٠ تا ۵٠ بار استعمال شده است:
دین، علم افلاک و طبیعت، بخت و طالع، جانورشناسی، علم و صنعت، خانواده، خوردنی‌ها، خانه، دولت و اداره، سپاه و شکار، آرایش و زیور، معانی و عواطف، صفات.
 
 
چهار صد لغت از ٢ بار تا ٢٠ بار استعمال شده است، مربوط به:
دین و سرنوشت (۵٢ لغت)، علم افلاک و طبیعت (۴۴ لغت)، سپاه و شکار (۴١)، آرایش و زیور (٢٩)، علم و صنعت (٢٦)، آلات و لوازم خانه (٢۵)، معانی و عواطف (۵٢)، صفات (۵١) و غیره.
 
چهارصد و هفتاد لغت دیگر هست که هریک فقط یک بار به کار رفته است. مؤلف محترم در آخر رساله به عنوان نتیجه چند نکته سودمند را یادآور شده است. نخست آن‌که عدهٔ لغات مأخوذ از عربی در شاهنامه به‌نسبت اندک است. دیگر آن‌که مصدرهای عربی باب افتعال (مانند ابتسام، ابتکار، ابتلا و جز آن‌ها) که در فارسی بسیار رایج است، در شاهنامه هیج دیده نمی‌شود.
 
هم‌چنین فعل‌های مرکب که از یک مصدر یا صفت عربی با یک فعل معین ساخته شده و در فارسی بسیار رایج است، در شاهنامه به‌ندرت به ‌کار رفته، مانند فداکردن، نثارکردن، وفاداشتن، نعره‌برداشتن، صف‌کشیدن، غرقه‌شدن، خبرشدن، خبرآمدن، غمی‌گشتن، کمین‌ساختن، رأی‌زدن، صف‌زدن، فال‌زدن، نعره‌زدن، حمله‌بردن، غم‌خوردن، خبریافتن و نظایر آن‌ها.
 
کلمهٔ غنیمت ٦ بار در شاهنامه آمده است. اما فعل «غنیمت‌شمردن» که خیام و سعدی مکرر به‌ کار برده‌اند، هیچ در این کتاب دیده نمی‌شود. فعل‌های جعلی فارسی که از لفظ عربی ساخته شده (مانند طلبیدن و رقصیدن و غارتیدن) در شاهنامه ابداً به کار نرفته است. همچنین صیغه‌های فعل عربی که گاهی در فارسی عیناً به ‌کار می‌رود در شاهنامه وجود ندارد (مانند یمکن، یعنی، کما ینبغی، رحمةاللّه)
 
حروف اضافه و ربط عربی که اغلب در نثر و شعر فارسی مکرر به ‌کار رفته در شاهنامه بسیار نادر دیده می‌شود، فقط کلمهٔ «لیکن» مکرر در این کتاب آمده است (١٠٩ بار).
حروف ندا (یا ایها) و حروف استنثاء (غیر) هیچ در شاهنامه نیست. حاصل این‌که فردوسی صرف‌ونحو عربی را هیچ در شاهنامه وارد نکرده است.
 
در هزار بیتی که از دقیقی در شاهنامه آمده است ۵۷ لغت عربی هست که روی‌هم‌رفته ١٠٢ بار استعمال شده است.
 
تحقیق آقای پل همبر درباره‌ی لغات عربی شاهنامه بسیار سودمند و گران‌بهاست و روش مطالعه او باید سرمشق ادیبان و دانش‌جویان ما قرار گیرد.
 
قافله‌سالار سخن، خادم فرهنگ و مردم ایران،
حضرت استاد دکتر پرویز ناتل خانلری
مجلهٔ سخن، شماره ۵، دوره چهارم، سال ١٣٣٢،
ص ۴۰۵

پنج شنبه 3 شهريور 1401برچسب:,

|

بیست نوع قلب که در قرآن ذکر شده

 ۱. قلب سليم:

و آن قلبی است مخلص برای خدا و خالی از کفر و نفاق و هرگونه پستی.

 ...إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ. ۸۹ شعراء

 ۲. قلب منيب:

و آن قلبی است که هميشه در حال برگشت و توبه به سوی خدا و از آن سو ثابت و پابرجاست بر طاعت خدا .

 مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَن بِالْغَيْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِيبٍ. ۳۳ ق

 ۳. قلب مخبت:

و آن قلبی است فروتن و آرام به ذکرخدا .

 فتُخْبِتَ لَهُ قلُوبُهُمْ .۵۴ حج

 ۴. قلب وجل:

و آن قلبی است که از ياد خدا می‌لرزد که مبادا عمل وی به درگاه خدا قبول نشود و از عذاب خدا نجات نيابد.

وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ .۶۰ مؤمنون

 ۵. قلب تقي:

و آن قلبی است که به احکام خدا احترام مي‌گذارد.

 ذَلِکَ وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ .۳۲حج

 ۶. قلب مهدی:

و آن قلبی است که تسليم امر خدا و راضی به قضا و قدر پروردگار است .

 وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ. ۱۱ تغابن

 ۷. قلب مطمئن:

و آن قلبی است که با ياد خدا و توحيدش آرام می‌گيرد.

وتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّه. ۲۸ رعد

 ۸. قلب حی:

و آن قلب زنده ای است که از شنيدن داستان های امت های گذشته که با گناه وطغيان هلاک شدند پند و اندرز می‌گيرد .

إِنَّ فِي ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ . ۳۷ق

 ۹. قلب مريض:

و آن قلبی است که دچار بيماری شک و نفاق شده و مبتلا شده به فسق و فجور .

فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ . ۳۲ احزاب

 ۱۰. قلب أعمى:

وآن دل کوری است که حق را نمی‌بيند و در نتيجه پند و اندرز نمی‌گيرد .

وَلَکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ . ۴۶حج

 ۱۱. قلب لاهی:

وآن دلی است که از قرآن غافل و مشغول لهو و لعب و شهوت های دنياست .

لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ .۳أنبیاء

 ۱۲. قلب آثم:

و آن دلی است که گواهی حق را کتمان میکند و میپوشاند .

وَلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن يَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ . ۲۸۳ بقرة

 ۱۳. قلب متکبر:

وآن دل مغرور و متکبری است که از توحيد و طاعت خداوند رويگردان است، زورگو و جبار است به خاطر ظلم و طغيان.

قلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ .۳۵غافر

 ۱۴. قلب غليظ:

و آن دلی است که عطوفت و رحمت و رأفت از آن برداشته شده .

وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ .۱۵۹ آل عمران

 ۱۵. قلب مختوم:

و آن قلبی است که هدايت را نمی شنود و تعقل نمیکند.

وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِه. ۲۳جاثیة

 ۱۶. قلب قاسی:

وآن دلی است که به عقيده و ايمان نرم نمی‌شود و وعظ و ارشاد در آن تأثيری ندارد و از ياد خداوند رويگردان است.

وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً .۱۳ مائدة

 ۱۷. قلب غافل:

وآن قلبی است که مانع ذکر و ياد پروردگار است و هوا و هوسش را بر طاعت حق تعالی ترجيح میدهد .

وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا . ۲۸ کهف

 ۱۸. قلب أغلف:

و آن دلی است که پوشيده شده است، به طوری که اقوال و فرمايشات رسول اکرم(ص) در آن نفوذ و رسوخ نمی‌کند.

وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ . ۸۸بقرة

 ۱۹. قلب زائغ:

و آن قلبی است که از حق و حقيقت اعراض مي‌کند.

فأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ . ۷ آل عمران

 ۲۰. قلب مريب:

و آن قلبی است که در شک و شکوک

متحير و سرگردان است.

وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ . ۴۵ توبة

اللهم إجعل قلوبنا من القلوب السليمة المطمئنة البيضاء... وثبتنا على الهدى والايمان.

خدايا قلب های ما را قلب سليم و مطمئن و در نهایت حال توبه و برگشت به خود و بهترين قلب‌ها قراربده و ما را بر هدايت و ايمان ثابت قدم فرما.

 آمین یا رب العالمین

پنج شنبه 3 شهريور 1401برچسب:,

|