صاحبدلان

فرهنگی . اجتماعی . ادبی

م . توحیدی
م . توحیدی

به وبلاگ من خوش آمدید http://mata.lxb.ir
mata.1952@yahoo.com


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان صاحبدلان و آدرس mata.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پیوند ها

صاحبدلان

زندگی سلام

گلشن چت

مطالب اخير

داریوش شاه

اصول کلی مکتب فکر دکتر شریعتی

عاشق زندگی

روز و روزگارتان خوش باد

دوست یا برادر

دشمننی روسیه با ایران

ما نابیناییم!

برگی از تقویم تاریخ

فقه آسان

قدیما

افراد منفی

سخن گفتن با خدا

آداب شریعت

نام خانوادگی

نگفتمت مرو آنجا

همه ما شریک جرم هستیم

بهترین ها

اگر برای ....

سلام صبح بخیر

ایام گل و یاسمن و عید صیام

سلام عید فطر

شب آمرزش و غفران

خوش بینی و فعالیت های اجتماعی

روزتون بخیر

قبله ی آمال

عجب و تکبر

گناه و گناهکار

یک نامه دوستانه برای بانوی من

انسانهای نیکوکار

هر چیز و هر کار در زمان خودش باید انجام شود

آتش به اختیار

دوست خوب من سلام

آنانکه نمی اندیشند.

مذهب چیست؟

ماه کنعانی من

فاصله تولد تا مرگ

حجاب

عزت نفس داشته باش

شیخ و شیطان

متفاوت باش

نويسندگان

م . توحیدی

پیوند های روزانه

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com

امكانات جانبي

RSS 2.0


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





Alternative content


امام و اولین سالگرد دکتر شریعتی در قم

 آیت الل‍ه سیّد حسین موسوی تبریزی
 
 در اوایل پیروزی انقلاب و زمانی که امام تازه به قم آمده بود و من از طرف ایشان مسئول تاسیس دفتر تبلیغات و اداره آن شده بودم، همین طور که کم کم به خرداد ماه و سالروز رحلت دکتر نزدیک می شدیم، هر روز تعدادی از طلّاب جوان و دانشجویان و دانش آموزان دبیرستانی به ما مراجعه می کردند و تقاضا داشتند که برای دکتر مراسم سالگرد بگیرند و از آنجایی که این اولین مراسم سالگردی بود که بعد از پیروزی انقلاب برای مرحوم دکتر شریعتی گرفته می شد از حساسیت و اهمیت خاصی نیز برای دوستداران و هوادارانش برخوردار بود و این در حالی بود که در جبهه مخالفین دکتر نیز حساسیت زیادی وجود داشت، به همین جهت یک روز آقای شرعی در حالی که خیلی مضطرب و نگران به نظر می رسید پیش من آمد و گفت: به دلیل حساسیتی که عده‌ ای از علما و بیوت مراجع بخصوص بیت آیت الله گلپایگانی نسبت به دکتر شریعتی دارند شما نباید برای او مراسم سالگرد بر پا کنید، چون اینها مخالفت خواهند کرد و این مخالفت به بروز مشکلاتی در سطح قم خواهد انجامید.
 من در جواب ایشان گفتم: من باید از حضرت امام کسب تکلیف کنم، ایشان هر چه فرمود ما همان طور عمل می کنیم.
 به همین خاطر من یک روز خدمت امام رسیدم و جوّ موجود را در این زمینه تا حدودی برای ایشان تشریح کردم و گفتم: با این وضع که یک عده خواهان برگزاری مراسم و عده دیگری مخالف بر پایی آن هستند نظر حضرتعالی چیست؟
 ایشان فرمود: شما برای دکتر سالگرد بگیرید منتها کسی را برای سخنرانی دعوت کنید که با افکار و اندیشه های ایشان به خوبی آشنا باشد و نسبت به اشکالات و انتقادات وارد بر دکتر نیز آگاهی کافی داشته باشد تا ضمن تبیین آن اندیشه ها به نقد و ارزیابی آنها هم بپردازد و تنها به تعریف و تمجید اکتفا نکند.
 من عرض کردم آیا شما شخص خاصی را مد نظر دارید؟
 ایشان فرمود: به نظر من آقای بنی‌ صدر برای این کار مناسب است و از او دعوت کنید، منتها قبل از سخنرانی من می خواهم چند دقیقه ای او را ببینم.
 من از محضر امام مرخص شدم و ترتیب مراسم را دادم و اطلاعیه ای هم در این مورد منتشر کردم و به بنی صدر هم که آن موقع در شورای انقلاب عضویت داشت، تلفن کردم و برای سخنرانی دعوتش کردم که پذیرفت و در موعد مقرر به قم آمد و من طبق سفارش حضرت امام، ابتدا بنی صدر را خدمت ایشان بردم و حضرت امام در حدود بیست دقیقه به طور خصوصی با او صحبت کرد.
 در اين مدت من در اتاق دیگری منتظر نشسته بودم تا اینکه ملاقات تمام شد و من به همراه بنی صدر به طرف حرم مطهر حضرت معصومه {س} که محل برگزاری مراسم بود حرکت کردیم و موقعی که به حرم رسيديم دیدم صحن بزرگ حرم و خیابان های اطراف مملو از جمعیت است و آماده استماع سخنان بنی صدر هستند.
 بنی صدر هم در جایگاهی که در ایوان بزرگ حرم به این منظور مهیا شده بود قرار گرفت و شروع به سخنرانی کرد که انصافا سخنرانی خوبی از آب در آمد، یعنی هم از مبارزات و خدمات مرحوم دکتر شریعتی تجلیل و تقدیر کرد و هم اشکالات اساسی و مهمی که بر مطالب و نظریات دکتر وارد بود و در لابلای کتاب هایش وجود داشت مطرح کرد.
 این سخنرانی به قدری جالب و سنجیده بود که هم طرفداران دکتر و هم مخالفین وی با رضایت کامل و بدون ایجاد مشکل خاصی مجلس را ترک کردند و افرادی مثل آقای شرعی هم که خیلی نگران بودند، از این که این مجلس به این خوبی تمام شد خیلی خوشحال و راضی به نظر می رسیدند.
 
خاطرات آیت الل‍ه سیّد حسین موسوی تبریزی، ناشر: چاپ و نشر عروج، ص ۳۴۸ - ۳۵۰

چهار شنبه 29 دی 1400برچسب:,

|

جن - شیطان -خرما

براي چه جن و شيطان از خرما بدشان مي آيد و نفرت دارند؟!

رسول الله (ص) وصيت كرده اند كه هر روز خرما بخوريم به خصوص صبح 3 و يا 5 و يا 7 دانه بخوريم.

چرا پيامبر (ص) وصيت كرده اند كه خرما را به شكل فرد بخوريم نه زوج؟

فايده ي خوردن خرما به شكل فرد چيست و چرا وصيت كرده اند به خوردن خرما و نه ميوه ای ديگر؟!!!

تحقيقات علمي نشان داده است كه خوردن خرما باعث توليد انرژي در بدن ميشود كه بصورت طيف آبي رنگ و نامرئي تمام اطراف بدن را فرا ميگيرد و بدن را از ورود جن و شيطان و سحر و چشم درامان نگاه مي دارد ؛ بشرطي كه ما خرما را بصورت فرد مصرف كنيم. ( 3 یا 5 یا 7 عدد)

اين صورت خرما بصورت شكر در بدن ذخيره شده و باعث بيماري قند ميشود.

دانشمندان جهان شگفت زده اند كه پيامبر (ص) چگونه از زمان هاي قديم راه حلي برای دفاع از ورود شيطان و جن را به ما داده است.

وجود نازنین پیامبر اکرم، رحمت العالمین، خیر خلق الله صلوات

چهار شنبه 22 دی 1400برچسب:,

|

ویل دورانت و اندیشه او.

 
ویل دورانت مورخ، فیلسوف و نویسنده آمریکایی و مولف «تاریخ تمدن» که ایرانیان را مردمانی میهندوست، متفکر و باهوش خوانده است پنجم نوامبر سال ۱۹۸۱ در گذشت. وی در سال ۱۸۸۵ به دنیا آمده و ۹۶ سال عمر کرده بود.
 
او  اعتراف کرده است که  بدون  زن دلبندش، آریل، موفق  به نوشتن تاریخ تمدن  چندین جلدی خود نمی شد، که کار تحریر آن نیم قرن  طول کشید. 
اثر او که جلد به جلد پس از آماده شدن انتشار می یافت جمعا در ۱۷ میلیون نسخه چاپ شده است.
 
دورانت (ویلیام جیمز دورانت) مطالب کتاب را به «آریل» دیکته می کرد. علاقه این زن و شوهر به هم به قدری بود  که  در سال ۱۹۸۱ پس از انتقال دورانت به بیمارستان ، آریل  از لحظه ای که از دکتر شنید که شانس زنده ماندن  شوهرش  اندک است  دیگر لب به غذا نزد تا در گذشت.
 قلب دورانت نیز پس از این که  شنید آریل فوت شده  از حرکت باز ماند  و  به او پیوست .  زن و شوهر  در یک روز در کنار  هم  دفن شدند. آریل ۱۳ سال  جوانتر  از دورانت و قبلا شاگرد او بود.
 
خانواده آریل از روسیه به آمریکا مهاجرت کرده بودند  و هنگام  ورود به آمریکا ، آریل یک ساله بود.
 
«دورانت» پیش از نوشتن کتاب تاریح تمدن ، کتب تاریخ فلسفه ، اصول حکمت و مسائل اجتماعی دوران معاصر را تالیف کرده بود.
 
دورانت  از جوانی به سوسیالیسم به عنوان روشی که خواهد توانست  به  برابری انسانها در طول زندگانی  و رفاه  و سعادت  آنان  بینجامد دلبست  و بر خلاف نظر مادرش  که  مایل بود پسرش کشیش شود  به تحصیل تاریخ ، فلسفه و ادبیات پرداخت  و مدرس شد  ، سپس به پژوهش و کار  تالیف پرداخت.
 
مردم قدرشناس ، نام دورانت را که به دریافت عالی ترین نشان آزادی  نائل شده و  «بنیاد دورانت» به ارتقا فرهنگ  و ادبیات سرگرم است  نه  تنها برخیابانهای  شهرها  و مدارس و دانشکده ها گذارده اند  بلکه  شهرک های متعدد ، روزنامه و حتی هتل  به اسمش نامگذاری کرده اند.
 
رشته  سخنرانی های دورانت  درباره ادبیات ایران ، در دهه ۱۹۵۰ در دانشگاه کلمبیا ، بیش از پیش  مردان متفکر میهن  ما  در قرون وسطا  را به  جهانیان شناسانید .
 وی یک جلسه تمام ، تنها  به تفسیر این بیت حافظ پرداخته بود که گفته است :
 غلام و بنده آنم که زیر چرخ کبود ـ 
زهر چه قید تعلق پذیرد آزاد است .
 
دورانت  درباره فردوسی گفته است که در میهن دوستی، همتای فردوسی  به دنیا نخواهد آمد  و  از این بابت ، ایران  درجهان سرزمینی  منحصر  به فرد است.
 
مروری  برتحریرات  او این نکات  مهم را  به دست می دهد:
 
 
تمدن  با نظم عمومی آغاز می شود ، با آزادی رشد می کند  و  در هرج و مرج  و  بی قانونی  از میان  می رود ،  من  کشف کرده ام  که  «آزادی» محصول  «نظم» است .
 
ملتی  که  از یک آموزش و پرورش  خوب و  پیشرفته بهره بگیرد  به  همه چیز خواهد رسید؛ آگر دولتمردان  روزهای پیری و ناتوانی خود را بتوانند  در نظر  بیاورند کمتر  به ناتوانان ظلم خواهند کرد؛ مروت یعنی  ستم روا نداشتن به مغلوبِ  برکنار شده، شکست خورده و ناتوان است .
 
تمدن را نمی شود با فتح  و  غلبه از میان برد؛ تمدن تنها  از درون تخریب  می شود؛ مدنیت  در جامعه با رعایت  تساوی حقوق انسانها  شکوفا  و  بارور می شود و تبعیض ، ریشه آن را می خشکاند. 
 
اگر رودخانه تمدن دیواره  و  سیل گیر نداشته باشد ممکن است ، ویرانگری کند.
 
 مردم ، برای فرزندانشان به جای مال باید مدنیت به ارث بگذارند؛ برخلاف  تصور با دمکراسی  تنها  نمی توان به پدیده جنگ پایان داد ، ولی با مدنیت  ممکن است ، سلامت ملل مهمتر از ثروت ملل است ؛ کمتر سیاستمدار و دولتمردی یافت می شود  که استطاعت «مورالیست» بودن داشته باشد.
 
 کتاب نویسی  لذت بخش ترین حرفه ها، موثر ترین کارها و بهترین خدمات است؛
 
 دانش آموخته کسی است که بداند که هنوز چیزی نمی داند.

یک شنبه 19 دی 1400برچسب:,

|

تعهد و پایداری

جان استیون آکواری
 
 ■در سال ۱۹۶۸ مسابقات المپیک در شهر مکزیکوسیتی برگزار شد. در آن سال مسابقه دوی ماراتن یکی از شگفت انگیز ترین مسابقات دو در جهان بود. دوی ماراتن در تمام المپیک ها مورد توجه همگان است و مدال طلایش گل سرسبد مدال های المپیک. این مسابقه به طور مستقیم در هر ۵ قاره جهان پخش می شود.
 
□کیلومتر آخر مسابقه بود دوندگان رقابت حساس و نزدیکی با هم داشتند، نفس های آنها به شماره افتاده بود، زیرا آنها ۴۲ کیلومتر و ۱۹۵ متر مسافت را دویده بودند. دوندگان همچنان با گامهای بلند و منظم پیش میرفتند. چقدر این استقامت زیبا بود. هر بیننده ای دلش میخواست که این اندازه استقامت و توان داشته باشد. دوندگان، قسمت آخر جاده را طی کردند و یکی پس از دیگری وارد استادیوم شدند. استادیوم مملو از تماشاچی بود و جمعیت با وارد شدن دوندگان، شروع به تشویق کردند.
 
●رقابت نفس گیر شده بود و دونده شماره ... چند قدمی جلوتر از بقیه بود. دونده ها تلاش میکردند تا زودتر به خط پایان برسند و بالاخره دونده شماره ... نوار خط پایان را پاره کرد. استادیوم سراپا تشویق شد. فلاش دوربین های خبرنگاران لحظه ای امان نمی داد و دونده های بعدی یکی یکی از خط پایان گذشتند و بعضی هاشان بلافاصله بعد از عبور از خط پایان چند قدم جلوتر از شدت خستگی روی زمین ولو شدند. اسامی و زمان های به دست آمده نفرات برتر از بلندگوها اعلام شد. نفر اول با زمان دو ساعت و ... در همین حال دوندگان دیگر از راه رسیدند و از خط پایان گذشتند. در طول مسابقه دوربین ها بارها نفراتی را نشان داد که دویدند، از ادامه مسابقه منصرف شدند و از مسیر مسابقه بیرون آمدند. به نظر میرسید که آخرین نفر هم از خط پایان رد شده است.
 
○داوران و مسوولین برگزاری میروند تا علائم مربوط به مسابقه ماراتن و خط پایان را جمع آوری کنند. جمعیت هم آرام آرام استادیوم را ترک میکنند. اما... بلند گوی استادیوم به داوران اعلام میکند که خط پایان را ترک نکنند. گزارش رسیده که هنوز یک دونده دیگر باقی مانده. همه سر جای خود برمیگردند و انتظار رسیدن نفر آخر را میکشند. دوربین های مستقر در طول جاده تصویر او را به استادیوم مخابره میکنند. از روی شماره پیراهن او اسم او را می یابند، "جان استفن آکواری" است دونده سیاه پوست اهل تانزانیا، که ظاهرا برایش مشکلی پیش آمده، لنگ میزد و پایش بانداژ شده بود.
 
■۲۰ کیلومتر تا خط پایان فاصله داشت و احتمال این که از ادامه مسیر منصرف شود زیاد بود. نفس نفس میزد احساس درد در چهره اش نمایان بود. لنگ لنگان و آرام می آمد ولی دست بردار نبود. چند لحظه مکث کرد و دوباره راه افتاد. چند نفر دور او را می گیرند تا از ادامه مسابقه منصرفش کنند ولی او با دست آنها را کنار می زند و به راه خود ادامه میدهد. داوران طبق مقررات حق ندارند قبل از عبور نفر آخر از خط پایان محل مسابقه را ترک کنند. جمعیت هم همان طور منتظر است و محل مسابقه را با وجود اعلام نتایج ترک نمی کند. جان هنوز مسیر مسابقه را ترک نکرده و با جدیت مسیر را ادامه میدهد. 
 
□خبرنگاران بخش های مختلف وارد استادیوم شده اند و جمعیت هم به جای اینکه کم شود زیادتر میشود! جان استفن با دست های گره کرده و دندان های به هم فشرده و لنگ لنگان، اما استوار، همچنان به حرکت خود به سوی خط پایان ادامه میدهد. او هنوز چند کیلومتری با خط پایان فاصله دارد آیا او میتواند مسیر را به پایان برساند؟ خورشید در مکزیکوسیتی غروب میکند و هوا رو به تاریکی میرود.
 
●بعد از گذشت مدتی طولانی، آخرین شرکت کننده دوی ماراتن به استادیوم نزدیک میشود، با ورود او به استادیوم جمعیت از جا برمیخیزد چند نفر در گوشه ای از استادیوم شروع به تشویق میکنند و بعد انگار از آن نقطه موجی از کف زدن حرکت میکند و تمام استادیوم را فرا میگیرد... غوغایی برپا میشود.
 
○۴۰ یا ۵۰ متر بیشتر تا خط پایان نمانده. او نفس زنان می ایستد و خم میشود و دستش را روی ساق پاهایش میگذارد، پلک هایش را فشار می دهد نفس میگیرد و دوباره با سرعت بیشتری شروع به حرکت میکند. شدت کف زدن جمعیت لحظه به لحظه بیشتر میشود. خبرنگاران در خط پایان تجمع کرده اند وقتی نفرات اول از خط پایان گذشتند استادیوم اینقدر شور و هیجان نداشت. نزدیک و نزدیکتر میشود و از خط پایان میگذرد. خبرنگاران، به سوی او هجوم میبرند. نور پی در پی فلاش ها استادیوم را روشن کرده است، انگار نه انگار که دیگر شب شده بود. مربیان حوله ای بر دوشش می اندازند او که دیگر توان ایستادن ندارد، می افتد.
 
○آن شب مکزیکوسیتی و شاید تمام جهان از شوق حماسه جان، تا صبح نخوابید. جهانیان از او درس بزرگی آموختند و آن اصالت حرکت، مستقل از نتیجه بود. او یک لحظه به این فکر نکرد که نفر آخر است. به این فکر نکرد که برای پیشگیری از تحمل نگاه تحقیرآمیز دیگران به خاطر آخر بودن میدان را خالی کند. او تصمیم گرفته بود که این مسیر را طی کند، اصالت تصمیم او و استقامتش در اجرای تصمیمش باعث شد تا جهانیان به ارزش جدیدی توجه کنند، ارزشی که احترامی تحسین برانگیز به دنبال داشت. 
 
■فردای مسابقه مشخص شد که جان از همان شروع مسابقه به زمین خورده و به شدت آسیب دیده است.
 
□او در پاسخگویی به سوال خبرنگاری که پرسیده بود، چرا با آن وضع و در حالی که نفر آخر بودید از ادامه مسابقه منصرف نشدید؟ ابتدا فقط گفت: برای شما قابل درک نیست! و بعد در برابر اصرار خبرنگار ادامه داد: *مردم کشورم مرا ۵۰۰۰ مایل تا مکزیکوسیتی نفرستاده اند که فقط مسابقه را شروع کنم، مرا فرستاده اند که آن را به پایان برسانم.

شنبه 18 دی 1400برچسب:,

|

علامه جعفری در دانمارک

 داستان واقعی و زیبا از علامه جعفری در دانمارک
 
علامه محمدتقی جعفری می‌گفتند: عده‌ای از جامعه‌شناسان دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا در باره‌ی موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟ معیار ارزش انسان‌ها چیست. هر کدام از جامعه‌شناسان، صحبت‌هایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه کردند. بعد، وقتی نوبت به بنده رسید، گفتم: اگر می‌خواهید بدانید یک انسان چه‌قدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می‌ورزد. کسی که عشق‌اش یک آپارتمان دوطبقه است، در واقع، ارزش‌اش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشق‌اش ماشین‌اش است، ارزش‌اش به همان میزان است. اما کسی که ‌عشق‌اش خدای متعال است ارزش‌اش به اندازه‌ ی خداست. علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه‌شناسان صحبت‌های مرا شنیدند، برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند. وقتی تشویق آن‌ها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود، بلکه از شخصی به نام علی (ع) است. آن حضرت در «نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ أمْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» / «ارزش هر انسانی به اندازه‌ی چیزی است که دوست می‌دارد». وقتی این کلام را گفتم، دوباره به نشانه‌ی احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (ع) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند.

یک شنبه 12 دی 1400برچسب:,

|

نبین - نگو - نپرس - نشنو

چهار نون راهگشا
برای رابطه خوب و ایجاد آرامش 
 (نبین – نگو – نشنو - نپرس)
 
درچه مواردی چگونه؟
نبین
۱- عیب مردم را نبین
۲- مسائل جزئی در زندگی خانوادگی را نبین
۳-کارهای خوب خودت را که برای دیگران انجام می دهی نبین
۴-گاهی باید وانمود کنی که ندیدی (اصل تغافل)
 
نگو
 ۱- هرچه شنیدی نگو 
 ۲-به کسی که حرفت در او تاثیر ندارد نگو 
۳- سخنی که دلی بیازارد نگو
۴-هر سخن راستی را هر جا نگو
۵- هر خیری که در حق دیگران کردی نگو
۶- راز را نگو حتی به نزدیکترین افراد
 
 نشنو
۱- هر سخنی ارزش شنیدن ندارد
۲- وقتی دونفر آهسته سخن می گویند سعی کن نشنوی
۳- غیبت  را نشنو
۴- گاهی وانمود کن که نشنیدی (اصل تغافل)
 
 نپرس
۱- آنچه را که به تو مربوط نیست نپرس
۲- آنچه که شخص از گفتنش شرم دارد نپرس
۳- آنچه باعث آزار شخص می شود نپرس
۴- آن پرسشی که در آن فایده ای نیست نپرس
5-آنچه که موجب اختلاف و نزاع می شود نپرس

دو شنبه 6 دی 1400برچسب:,

|

استاد غلامحسین ابراهیمی دینانی

غلامحسین ابراهیمی دینانی
 
 (زاده ۵ دی سال ۱۳۱۳ اصفهان) نویسنده و فیلسوف 
 
غلامحسین ابراهیمی دینانی پس از تحصیل ابتدائی در زادگاهش، در مدرسه علمیه نیماورد اصفهان به تحصیلات دینی مشغول شد و پس از گذراندن دوره سطح و مقدمات فلسفه، در سال ۱۳۳۳ وارد حوزه علمیه قم شد. او ضمن تحصیل خارج فقه و اصول نزد مراجع بزرگ، به فراگیری فلسفه نیز در نزد علامه طباطبایی پرداخت که شاهد مباحث فلسفی هانری کربن "فرانسوی" و محمد حسین طباطبایی نیز بود. وی فلسفه را در اصفهان نزد حکیم ضیاء پور شروع کرد و در قم در سطح عالی با محمد حسین طباطبائی به پایان رساند و از شاگردان خاص او شد.
او بخشی از شهرتش به‌علت پژوهش در حکمت اشراق و سهروردی و احیای آن در سال‌های اخیر است. او تسلط خاصی بر فلسفه ابن سینا، ابن رشد، سهروردی و ملاصدرا دارد و  با بررسی تمامی آثار و نوشته‌های شیخ شهاب‌الدین سهروردی تاکنون چندین کتاب مهم در رابطه با فلسفه و افکار این فیلسوف ایرانی نگاشته‌است. وی هم‌اکنون استاد بازنشسته گروه فلسفه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران است و در دانشگاه‌های تهران، تربیت مدرس، دانشگاه مذاهب اسلامی، دانشگاه آزاد و مدرسه عالی مطهری به تدریس فلسفه پرداخته‌است و همچنین عضو پیوسته فرهنگستان علوم ایران است. او در سال ۱۳۸۴ با کتاب دفتر عقل و آیت عشق، در سال ۱۳۸۵ با کتاب درخشش ابن رشد در حکمت مشاء و در سال ۱۳۸۹ با کتاب فلسفه و ساحت سخن برنده جایزه کتاب سال شد.
دینانی در مدرسه حجتیه قم به تحصیلات حوزوی پرداخته و در آن مدت سید محمد خامنه‌ای و سید علی خامنه‌ای از افراد هم بحث و هم خرج وی بوده‌اند. وی همچنین از شاگردان سید روح‌اله خمینی بوده‌است.
کلاسهای آزاد وی جهت دانشجویان فلسفه و محققین و علاقه‌مندان مطالعه آزاد فلسفه اسلامی در انجمن حکمت و فلسفه ایران برقرار است. به غیر از کلاسهای دانشگاهی و آزاد، دینانی سلسله درس‌هایی باعنوان معرفت در شبکه چهار تلویزیون ایران دارد.
 وی در سال ۱۳۴۵ و پنج سال پس از درگذشت حسین طباطبایی بروجردی به تهران مهاجرت کرد و وارد دوره کارشناسی دانشگاه تهران شده و پس از گرفتن درجه کارشناسی، جهت گذراندن  زندگی به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد. او تا دریافت درجه دکتری ادامه تحصیل داد و در سال ۱۳۵۲ از رساله دکتری تخصصی فلسفه دفاع کرد. و در همان سال به عنوان استاد فلسفه در دانشگاه فردوسی مشهد مشغول به تدریس شد. وی در سال ۱۳۶۲ به تهران منتقل شده و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران شد و تاکنون استاد این دانشگاه است. او صاحب تألیفاتی بسیاری در زمینه عرفان و فلسفه است و در آثار فلسفی‌اش به نقد آرای فلسفی فلاسفه بزرگ غرب و شرق پرداخته و در باره آن‌ها به ارائه نظرات خاص فلسفی خود نیز پرداخته‌است.
دینانی در سمینارها و همایش‌های متعدد داخلی و خارجی شرکت داشته و مقالات و آثار فراوانی در حوزه فلسفه و دین پژوهی به رشته تحریر درآورده که برخی از کتابهایش جایزه کتاب سال ایران را دریافت کرده‌است.

یک شنبه 5 دی 1400برچسب:,

|

قانون اساسی آمریکا

قانون اساسی آمریکا
 
قانون اساسی آمریکا قدیمی‌ ترین قانون اساسی جهان است و ۲۳۰ سال قدمت دارد. 
 
آمریکا اولین کشوری است که آگاهانه و بر اساس یک قانون ساخته دست بشر و توافق داوطلبانه ۱۳ ایالت تاسیس شده، نه بر اساس دین و قومیت و نبرد حکمرانان.
 
وقتی که قانون اساسی آمریکا را مطالعه می‌کنیم از هوشمندی و پیش‌ بینی‌ های مدبرانه و خلاقانه پدران بنیانگذار آمریکا در ایجاد این ساختار سیاسی، شگفت‌زده می‌شویم.
 
سه قوه قانون ‌گذاری، اجرایی و قضائی آنچنان بر همدیگر نظارت دارند که هیچ کدام نمی‌توانند بر کشور مسلط شوند و استقلال هیچ کدام فدای دیگری نمی‌شود. 
 
برترین ارزش در قانون اساسی آمریکا، آزادی فرد است و بزرگترین خطر برای این آزادی، دولت است. رمز ماندگاری قانون اساسی آمریکا در این است که مبنا بر بی‌اعتمادی نسبت به رهبران سیاسی و دولت فدرال است
 
متنی که در دسترس شماست ترجمه آقای شهرام ارشدنژاد، همراه با مقدمه زیبای مترجم و سپس مقدمه ارزشمند فلوید جی. کالوپ، معلم تاریخ یکی از دبیرستان های آمریکا و در انتها، متن فارسی قانون اساسی آمریکا، یکی از کوتاهترین قانون‌ های اساسی دنیا.

شنبه 4 دی 1400برچسب:,

|

چادر سیاه

چادر سیاه از کجا آمده است؟

چرا رنگش مشکی و تیره است؟

آیا چادر سیاه همان چادر اصیل ایرانی است؟

آیا چادر سیاه لباس ملی ایرانیان بوده است؟

.

برخلاف ادعاها به هیچ وجه چادر سیاه ریشه ایرانی ندارد زیرا در ایران باستان اکثریت مردم زرتشتی بودند و در دین زرتشت رنگ سیاه نماد اهریمن و شیطان است و زرتشتیان به حدی از سیاهی و تاریکی بیزار هستند که حتی در مراسم عزا و سوگواری نیز لباس سپید بر تن میکنند. در جشن دینی (سده) هم لباس زنان و مردان یک دست سپید است. در دین زرشتی، بدی(شر) در مقابل خوبی (خیر) قرار میگیرد. نماد بدی سیاهی و تاریکی است و نماد خوبی سپیدی و روشنایی است و اینکه زرتشتیان به سمت نور و روشنایی نماز میخوانند. حتی آتش هم چون نمادی از نور و دشمن سیاهی و تاریکی است در دین زرتشت، مقدس است.

.

همچنین در دین اسلام، هیچ جای قرآن سفارش به پوشیدن چادر سیاه و کلا پوشش سیاه نشده است بلکه برعکس پوشش سیاه همواره مکروه و نفی شده است. حتی در هنگام حج، لباس احرام سپید است و پوشیدن لباس سیاه هنگام زیارت خانه ی خدا مکروه میباشد. حتی در هنگام مرگ هم از کفن سیاه و تاریک استفاده نمیکنند! چادر سیاه هیچ ارتباطی با دین ندارد.

پس چادر سیاه از کجا آمده است؟

.

حتما از دوران سیاه اعراب و رسم زنده بگور کردن دختران در بعضی قبایل عرب خبر دارید و حتما بارها از خودتان پرسیده اید که چطور نسل این اعراب منقرض نشد در حالی که دخترانشان را زنده بگور میکردند !؟

.

جواب این پرسش روشن است، چون همه ی دختران این قبایل زنده بگور نمی شدند و تعدادی زنده می ماندند. اما اعراب عربستان با آن همه تعصب کور چگونه ننگ داشتن دختر را تحمل میکردند؟ تنها راه برای پوشاندن این ننگ و شرم، پنهان کردن دختران در سیاهی و تاریکی بود.

.

و چادر مشکی وسیله ای بود که سیاهی و تاریکی گور را برای دخترانی که زنده مانده بودند تداعی میکرد. زنان عرب باید در گرمای طاقت فرسای عربستان، غرق در تاریکی چادر سیاه از دیده ها پنهان میشدند تا اعراب ننگ داشتن دختر را در این پوشش های تاریک مخفی کنند.

.

این در حالی بود که لباس باستانی زنان ایرانی، باوقار و در عین حال پر از رنگ و زیبایی بود. حتی چادر ایرانیان (شونل ) بسیار پرنقش و رنگین بود و هیچگاه بسته نبود و اغلب یا روی شانه یا پشت سرشان آویزان میکردند، زیرا چادر ایرانی جهت زیبایی استفاده میشد نه برای پوشاندن مو و اندام زن و پنهان کردنش.

.برخلاف زنان عرب که مجبور به پوشیدن لباس های سیاه و تاریک بودند تا دیده نشوند، لباس زنان ایران باستان، جشنواره ای از رنگ و زندگی بود. هنوز میتوان زیبایی و رنگهای متنوع این لباس ها را در پوشش محلی زنان مناطق مختلف ایران مشاهده کرد، بخصوص لباس سنتی زنان عشایر ایرانی.

کسی در ایران باستان از داشتن دختر ننگ نداشت تا مجبور شود

یا او را در گور تاریک ، زنده دفن کند

یا او را در چادر سیاه ، زنده محو کند

تهاجم فرهنگی یعنی زنان ایرانی، چادر سیاه که پوشش سنتی زنان عرب و نشانه ی شرم از زن بودن است را بپوشند و عده ای نیز با فلسفه بافی و شعارسازی این جهالت موروثی اعراب را به غیرت و حیاء و عفت بچسپانند تا هر کس ایرانی و انسانی اندیشید، بی غیرت و بی حیاء خطاب شود!

چادر سیاه همان نماد تحجر اعراب است

چادر سیاه تاج بندگی از دوران سیاه اعراب است

چادر سیاه نماد و تجسم زنده بگور کردن دختران عرب است

بخاطر نادانی و جهالت مان و به اسم دین و خدا، رنگ را بر زندگی مادران و همسران مان حرام نکنیم

ایرانی باشیم نه فقط در گفتار بلکه در کردار

شنبه 4 دی 1400برچسب:,

|