صاحبدلان

فرهنگی . اجتماعی . ادبی

م . توحیدی
م . توحیدی

به وبلاگ من خوش آمدید http://mata.lxb.ir
mata.1952@yahoo.com


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان صاحبدلان و آدرس mata.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پیوند ها

صاحبدلان

زندگی سلام

گلشن چت

مطالب اخير

داریوش شاه

اصول کلی مکتب فکر دکتر شریعتی

عاشق زندگی

روز و روزگارتان خوش باد

دوست یا برادر

دشمننی روسیه با ایران

ما نابیناییم!

برگی از تقویم تاریخ

فقه آسان

قدیما

افراد منفی

سخن گفتن با خدا

آداب شریعت

نام خانوادگی

نگفتمت مرو آنجا

همه ما شریک جرم هستیم

بهترین ها

اگر برای ....

سلام صبح بخیر

ایام گل و یاسمن و عید صیام

سلام عید فطر

شب آمرزش و غفران

خوش بینی و فعالیت های اجتماعی

روزتون بخیر

قبله ی آمال

عجب و تکبر

گناه و گناهکار

یک نامه دوستانه برای بانوی من

انسانهای نیکوکار

هر چیز و هر کار در زمان خودش باید انجام شود

آتش به اختیار

دوست خوب من سلام

آنانکه نمی اندیشند.

مذهب چیست؟

ماه کنعانی من

فاصله تولد تا مرگ

حجاب

عزت نفس داشته باش

شیخ و شیطان

متفاوت باش

نويسندگان

م . توحیدی

پیوند های روزانه

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com

امكانات جانبي

RSS 2.0


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





Alternative content


طاعون

نمی دانم کتاب طاعون آلبرکامو را خوانده اید یا نه؟

در میانه های کتاب یک جایی هست که موش ها با سرعت در حال زیاد شدن هستند.

با ازدیاد موش ها بیماری طاعون هم شدت و شیوع بیشتری می گیرد.

با آن که طاعون در حال تسخیر شهراست و طاعون زدگان یکی پس ازدیگری از نفس می افتند؛ اما مردم هنوز  بیماری را جدی نگرفته‌اند؛ یا نمی‌دانند یا نمی خواهند که جدی‌اش بگیرند.

هر کسی روایتی از طاعون و طرز و طبیعتش دارد..

پدر پانلو کشیش شهر تا وقتی که خودش طاعون نگرفته است؛ بیماری را نتیجه گناهان و معصیت مردم می داند و بی توجه به دستورات دکتر ریو از مردم می خواهد که با دعا و نیایش خود را از بلا و بدبختی محافظت کنند..

کشیش پانلو وقتی که خودش طاعون می گیرد سراغ اولین کسی که می رود دکتر ریو است و دکتر تنها کسی است که از وخامت اوضاع خبر دارد..

دکتر ریو آینده را می‌بیند اما، مردم نمی بینند. تضاد ناجوری شکل می گیرد بینِ دانستن و ندانستن آن که می داند رنج می کشد و آنکه نمی داند فارغ است. دکتر ریو خودش را به در و دیوار می‌کوبد تا بگوید که اگر براساس موازین بهداشتی رفتار  نکنیم آینده‌ی همه ما تاریک و سیاه

خواهد بود. از طرف دیگر مردم بیشتر از قبل به سینما می روند، بی دلیل به خیابان می آیند. هر روز فستیوال های بزرگ در شهر برگزار می کنند.مسئولین ناچار به قرنطینه شهر می شوند اما عده ای قوانین قرنطینه را نادیده می گیرند..

رامبر روزنامه نگار چون نمی تواند به دیدار دختر مورد علاقه اش که خارج از شهر است برود بر علیه قرنطینه مطلب می نویسد و آن را کاری بیهوده می داند.

.

شرایط جامعه طاعون زده ی قرن نوزدهم در شهر را كه با شرایط کرونا زده امروز مقایسه می کنم؛ قویا به این گمان می رسم که یا ما برگشته ایم به قرن نوزدهم و یا آلبر کامو آدم زمانه ی خودش نبوده و یک قرن جلوتر از زمان خود می زیسته و می اندیشیده است با خواندن داستان طاعون و تجربه ی قصه ی کرونا آدمی می‌فهمد که چه مرز ضخیمی بین دانستن و ندانستن وجود دارد هرچه چرخ تاریخ می چرخد و انسان به جلو و جلال می رودمرز بین دانستن و ندانستن هم ضخیم تر و زمخت تر می شود.

در حال حاضر و در این ایام با اعلام اجرای دشمن شکن مراسم محرم تاریخِ جهل و نادانی دینی را مجدد به تکرار واداشت، تا بار دیگر بر دهان دشمنان اسلام بکوبیم که ما صاحب داریم و کرونا هیچ کاری به ملت صاحب دارشیعه ایران نمی تواند بکند، ولی غافل از اینکه متوجه نیستیم که مشت بردهان مردم و کادر پزشکی بیمارستانها می زنیم ، نه غیرمسلمان شیعه آگاهى، شعور و هوشيارى مردم زمانه ام را آرزومندم

پنج شنبه 14 مرداد 1400برچسب:,

|