صاحبدلان

صاحبدلان

فرهنگی . اجتماعی . ادبی

م . توحیدی
م . توحیدی

به وبلاگ من خوش آمدید http://mata.lxb.ir
mata.1952@yahoo.com


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان صاحبدلان و آدرس mata.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پیوند ها

صاحبدلان

زندگی سلام

گلشن چت

مطالب اخير

داریوش شاه

اصول کلی مکتب فکر دکتر شریعتی

عاشق زندگی

روز و روزگارتان خوش باد

دوست یا برادر

دشمننی روسیه با ایران

ما نابیناییم!

برگی از تقویم تاریخ

فقه آسان

قدیما

افراد منفی

سخن گفتن با خدا

آداب شریعت

نام خانوادگی

نگفتمت مرو آنجا

همه ما شریک جرم هستیم

بهترین ها

اگر برای ....

سلام صبح بخیر

ایام گل و یاسمن و عید صیام

سلام عید فطر

شب آمرزش و غفران

خوش بینی و فعالیت های اجتماعی

روزتون بخیر

قبله ی آمال

عجب و تکبر

گناه و گناهکار

یک نامه دوستانه برای بانوی من

انسانهای نیکوکار

هر چیز و هر کار در زمان خودش باید انجام شود

آتش به اختیار

دوست خوب من سلام

آنانکه نمی اندیشند.

مذهب چیست؟

ماه کنعانی من

فاصله تولد تا مرگ

حجاب

عزت نفس داشته باش

شیخ و شیطان

متفاوت باش

نويسندگان

م . توحیدی

پیوند های روزانه

حمل خرده بار از چین

حمل و سفارش از چین به ایران

فروش جلو پنجره لیفان

الوقلیون

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com

امكانات جانبي

RSS 2.0


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





مصادره

 به نام «مستضعفان» و به كام «مفتخوران»

 سخنان تكان دهنده حسين مرعشي در باره علل و عاقبت مصادره اموال  سرمایه داران در ابتداي پيروزي انقلاب

تلخیص از: مجله_كارخانه_دار

انقلاب ما آخرین نهضت سیاسی و اجتماعی از نوع نهضت‌های اجتماعی دوران جنگ سرد بود. مایه‌ی کلی انقلاب چپ و مخالف بخش خصوصي بود بنابراين همه نيروها در آن زمان بر روي مصادره اموال سرمايه داران توافق داشتند. البته هنوز هم ستاد اجرایی در حال مصادره است

آقای لاجوردی (دادستان تهران) و آقای ایروانی هر دو در بازار تهران در کنار هم‌ حجره داشتند. ایروانی کفش و آقای لاجوردی روسری می‌فروخت. ایروانی متوجه تحولات دهه‌ی چهل شد، غرفه کفش‌فروشی را به کفش ملی تبدیل کرد. وقتی کفش ملی را داشتیم در چین، تایوان، کره و تایلند از صنعت و تولید خبری نبود. آقای ایروانی کفش ملی را تأسیس کرد و آقای لاجوردی هم‌حجره‌ای او دادستان شد و اموال او را مصادره کرد.

آقای رحمان گلزار سازنده اکباتان هیچ خلافی نکرده است. او اکباتان را با پیش‌فروش واحدهای آپارتمان ساخته است. در سال ۵۷ دلار هفت تومان بوده و او هر متر را ۷۰۰۰ تومان می‌فروخته است. حدوداً بیست میلیون پول الان بود. یعنی گران هم نبوده است. در حکم آقای گلزار نوشته شده که چون خود محکم اقرار کرده که پول نداشته است و با پیش‌فروش اکباتان را ساخته است، لذا مصادره می‌شود.

اصل این بود که هر سرمایه‌گذاری هم‌دست رژیم بوده است و همین تفکر هنوز هم در ایران وجود دارد.

این‌هایی که اموالشان مصادره شد، آدم‌های بی‌دین و کافر و عرق‌خوری نبودند. حتی حاجی برخوردار در دوران مبارزه به آخوندها کمک می‌کرد. آقای برخوردار به قاضی گفته بود «شما می‌خواهید مصادره کنید؟» حاج‌آقا گفت «بله! اینها برای مستضعفین است». گفت «حاج‌آقا! شما که نمی‌توانید کارخانه اداره ‌کنید!» قاضی گفت «نمی‌شود باید مصادره کرد». و بازهم گفت «چقدر می‌خواهید در سال از این کارخانه در بیاورید، همان را به شما می‌دهیم.» گفتند «خیر». گفت «این‌ها را به ما اجاره بده». گفت «نمی‌شود». گفت «بفروش»؛ گفت «نمی‌شود». رشته‌های صنعتی این‌طور پاره شد. یک بورژوازی ملی‌ای شکل‌ گرفته بود و از بین رفت.

 

یک زمانی در کرمان اموال شیخیه را مصادره کردند و آقای حسین‌خان ابراهیمی که در کرمان یک کارخانه ساخته بود، به نام «قالب میزان»، دقت بالایی داشت و حتی می‌توانست قالب عقربه‌های ساعت مچی را بزند. هرچقدر تلاش کردم نتوانستم جلوی مصادره‌ی آن را بگیرم. به آقای فلاح دادستان گفتم «مرسوم این است یک ‌بخشی از املاک را به‌طرف می‌دهید تا دست‌خالی نمانند. الان هم به ایشان کارخانه را بدهید. چون این کارخانه منهای حسین‌خان مفت نمی‌ارزد». گفت «این کارخانه زیادتر است». گفتم «باقی را قسطی از او بگیرید». بالاخره کارخانه مصادره شد. ظرف کمتر از یک سال ماشین‌آلات به مزایده گذاشتند. سوله‌های آن انبار کمیته امداد شد، حسین‌خان هم در سن ۵۰ سالگی دق کرد و مرد.

  یک زمانی آقای موسوی اردبیلی اموال آقای امان‌الله عامری را مصادره کرد و هیچ حجت شرعی برای آن نداشتند. یک نامه‌ای را خطاب به رهبری نوشتم و گفتم در طول هشت سالی که معاون استاندار بودم یک نفر از کارگران ایشان از او شکایت نداشت. یک گزارش از منابع طبیعی درباره‌ی تصرف اراضی ملی از او دریافت نکردیم. هیچ خلافی نکرده بود. هیچ مبنایی جز تندروی و انقلابی نمایی نداشت. به نظر من قانون اصلاحات زمان شاه از مصادره‌های دهه پنجاه عادلانه‌تر بود.

مردم و نیروهای انقلابی آن‌قدر پاک بودند که اصلاً نمی‌توانستند فکر کنند کسی در نهادهای حکومتی سو استفاده کند و تا ۱۵ سال پس از انقلاب هم این فضا حاکم بود. مسئولی در خانه‌ای که برای مستضعفان بنشیند! تصور هم نمی‌کردیم. اما رفته‌رفته متوجه شدند اینها عجب چیزهایی بودند. کمتر در میان آنها آدم سالم وجود داشت. اصلاً قرار نبود این اموال مصادره‌ای در اختیار مسئولین، حکام شهر و قضات باشد. قرار بود آنها را بفروشند با پولش برای مستضعفین خانه بسازند. مصادره اموال به نام مستضعفین بود و به کام یک‌مشت مفت‌خور.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

یک شنبه 1 آبان 1401برچسب:,

|